منتقدان به احکام و احادیث مربوط به برده داری و کنیزداری معترض می باشند. آنان ازدواج با کنیزان شوهردار را در ردیف تجاوز به آنان میدانند.
در فرهنگ 1400 سال پیش اعراب، زن مشابه متاع و کالا نگریسته میشده، اینها رسم و عرف و جزء فرهنگ اعراب عصر جاهلیت بوده و پیامبر اسلام اینها را لغو ننموده ست. اما امروزه بدلیل ارتقاء حقوق بشر منسوخ محسوب می شوند.
در آن زمان بانوان همسر انتخاب نمی کردند، قیم و ولی آنها را شوهر میداده. باید هرمنوتیک، زمان و مکان را فهمید.
زنان از سال 1850 میلادی به بعد با مبارزه و تلاش بسیار در اروپا موفق به کسب رای گردیدند، برده داری هم در آمریکا در همین حدود برای اولین بار ممنوع اعلام شد. حق گرفتنی ست نه دادنی. در زمان اسلام مردم توانایی هضم این تغییرات را نداشته اند.
امروزه بشر نازک نارنجی شده ست، در آن زمان اعراب، در محیط خشن بیابان رشد و نمو می کرده اند، از نوجوانی فنون رزم یاد می گرفته اند و می دانسته اند که برای بقا باید تلاش نمایند، در آن هنگام، در جنگ اگر نمی کشتی، تو را می کشتند.
شیوه حکومت رسول الله ضعیف بود، مطابق با رسوم جاهلیت بود. از ملکوت گفتند آنها سیزده سال سختی کشیدند. در مدینه، برای عدم ایجاد اصطکاک و عدم ضعیف شدن آنها، جزء در موارد ضروری دیگر به آنان سخت نگرفته اند و آسوده اشان گذاشته اند.
امکان تغییر فرهنگ، در طی ده سال حکومت رسول الله غیرممکن ست. آمریکا در افغانستان در طی سال ها با وجود داشتن تجهیزات لجستیکی و هزینه فراوان قادر به تغییر فرهنگ مردم افغانستان نگردید و در آخر باز طالبان در این کشور حاکم گردید.
پس از جنگ، زنان امکان زیست اقتصادی بطور مستقل نداشته اند، شوهر آنان نیز اسیر شده بوده اند. پس از اسیر شدن شوهر و پس از رعایت عده، ازدواج فسخ بوده ست. نزدیکی با آنان هم بزور نبوده که تجاوز محسوب شود.
نویسنده معتقد است نگاه پروردگار و ملائکه بطور کلی به خشونت و جنگ طلبی منفی می باشد. در قران آمده است: ان الله لایحب المعتدین (بقره، 190). اعتراض ملائکه به پروردگار هنگام آفرینش انسان این بوده است که آیا میخواهی کسی را بیافرینی که بر روی زمین خونریزی کند؟ ما فقط محمد را پیامبر نمی دانیم بلکه عیسی هم پیامبر اولوالعزم و دارای تعریف و تمجید در قران از وی می دانیم. عمل عیسی در کنار عمل محمد هر دو برای مسلمانان می تواند اسوه و الگو باشد. شیعه معتقد است در آخر الزمان، امام زمان و عیسی در کنار هم ظهور پیدا می کنند. بنابراین اینطور نیست که روش و شیوه عمل عیسی نسخ شده باشد.
نفی خشونت بطور کلی توسط بشر ممکن نیست. امروزه کماکان جنگ و خشونت در هنگام ضرورت توسط کشورهای متمدن غربی انجام می گیرد. جنگ های پیامبر و خشونت های روی داده هم بعد از 13 سال دعوت تبلیغی و صبر، بر حسب ضرورت صورت گرفت. در آن موقع در عربستان با توجه به بادیه نشینی، روحیه خشن اعراب، خشونت جوابگو بوده است. لذا بر حسب ضرورت از آن بهره برده شده است.
واقعا اینطور است که اعراب در زمان رسول و بعد از آن، دارای روحیه بسیار خشنی بوده اند. آنها اهل مثله کردن دشمنان خود بوده اند. یعنی گوش و بینی مقتولان جنگ و .... را می بریدند. یا اعضا و گوشت آنها را پاره می کرده اند که پیامبر اسلام فرموده است: بپرهیزید از بریدن عضوی، هر چند از جسم سگ هاری باشد.
در گذشته عصر حجر به بعد، تنازع برای بقا نقش بسیار پررنگی داشته است حال آنکه امروزه همزیستی مسالمت آمیز بسیار پررنگ تر شده است.
اگر به سیره سه امام اول هم نگاه کنید، در جنگ ها، بعد از آرایش نظامی و مصاف، صبر می کردند اول طرف مقابل جنگ را شروع می کردند بعد امام و اصحاب جنگ را آغاز کردند.
اما در باب آیات مورد اعتراض در قران در باب خشونت، باید دانست قران در اصل یک کلام شفاهی بوده است. بخشی از آیات دارای شان نزول می باشند. یکی از موارد مهم هنگام بررسی آیات، شان نزول آنها می باشد. تحت شرایط و وقایع مختلف نازل شده است. بعد قران بصورت یک کتاب واحد درآمده است. در یک کلام شفاهی، هرمنوتیک باید رعایت شود. اگر گفته می شود کافران، باید تطابق صورت گیرد و مشخص شود دقیقا منظور چه کسانی هستند؟ آیا منظور همه کافران دنیا هستند یا نه، منظور فقط کافرانی بوده اند که در جنگ و توطئه علیه پیامبر بوده اند؟ کافران مذکور دارای چه شرایطی بوده اند تا منظور و مصادیق در آینده دقیقا مشخص شود. تحت چه شرایط و وقایعی آن آیه نازل شده است تا تعمیم در شرایط مشابه صورت بگیرد. اگر قران را در اصل یک کلام شفاهی در نظر نگیریم بسیاری از اشکالات واقعا وارد است. وقتی قران بر محمد مصطفی صلی الله علیه وحی می شده است، یک فهم بین الاذهانی درباره مخاطبان و اشارات بطور مثال کافران مورد اشاره که بواقع منظور کافران حربی مکه بوده اند وجود داشته است.
قران را خشیت نامه گفته اند. قران و رسول سعی کرده است روح سرکش عرب های بدوی آن زمان را رام نماید. واقعیت این است که برای اعراب بدوی، با روحیه خشن آن زمان، زبان تهدید و ارعاب شدید ( تهدید به پیکار، قتل) موثرتر و جواب گوتر نسبت به زبان تشویق بوده است. بیشتر زبان زور را متوجه می شده اند. اما امروزه این زبان و روش تهدید و ارعاب موثر نیست. باعث دور شدن قلوب نسبت به حق می گردد و لذا امروزه این روش پاسخگو نمی باشد. امروزه باید با زبان تشویق سخن گفت.
به عقیده نویسنده راهکار ثُبات یافتن اسلام، استفاده و بهره برداری از جنگ درعوض نرمخویی و برخورد نرم بوده است. در عمل هم می بینیم چنین راهکاری منجر به تثبیت یافتن اسلام در شبه جزیره عربستان گردید. در هر زمان و مکانی، یک شیوه و تدبیر موثّر واقع می گردد. روش عیسی علیه السلام، برای تثبیت رسالت خود، کاملا متفاوت با راهکار محمد مصطفی صلی الله علیه بود، اتفاقا آن هم موثّر واقع گردید و منجر به پیدایش مسیحیت در جهان گردید. راهکارها وابسته به زمان و مکان می باشند. بر خلاف نظر عموم فقها، قرار بر تقلید محض از راهکار محمد مصطفی صلی الله علیه نمی باشد. اتفاقا، استثناء راهکار محّمد بوده است و اصل قرار بر نرم خویی می باشد. قرار بر جَذب است نه دَفع.
به عقیده نویسنده پیامبر اسلام، یک پیامبر اولوالعزم بود، اما حکومت اسلامی تشکیل داده شده توسط وی ضعیف بود. در این حکومت رسم و رسوم و سنت های جاهلیت و گذشته عرب ها جاری و ساری بود. همچون کنیزداری. یا اینکه حاکم، با بزرگان قوم خود ارتباط خانوادگی برقرار نماید و وصلت نماید، دختر بدهند یا دختر بگیرند.
نبی مکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقطه ضعفی داشتند و آن زنان بودند. فرهنگ شان منعی از آن نداشت! زنان حتی شوهردار خود رغبت به همسری محمّد به عنوان یک حاکم آینده دار و فاتح داشتند! آوازه ایشان را همه شنیده بودند. برای قبائل اعراب در شبه جزیره افتخار بود پیوند خویشاوندی با ایشان داشته باشند، ازین موقعیت، ایشان سوء استفاده نمود! از ملکوت می فرمایند: از نظر ما شایسته عقوبت بوده و هست.
در کتب این حدیث مکرر از ایشان نقل گردیده: من سه چیز عطر، زن و نماز را دوست دارم.
بطور کلی ملکوت در امور خصوصی پیامبران دخالت نمی کنند. نمی گویند همسر بگیرند، یا چند تا بگیرند. ما در مقابل پیامبر اسلام می بینیم که عیسی هیچ همسری نگرفت. عیسی هم پیامبر اوالعزم پروردگار بود.
اما در باب ازدواج با عایشه، پروردگارت است سخن می گوید:
اما در باب ازدواج پیامبر اسلام با عایشه، آن خطا بود، ما بخشیدیم. بدانید! آن از نظر ما خطایی بزرگ بود! ما را با کس شوخی نیست. اما هیچ نگفتیم، چون امری بود مربوط به پیامبر و اصحابش، هر دو رضایت داشتند. هم عایشه راضی بود هم محمد. مانع نشدیم. وقتی هر دو راضی بودند، برای خود حق دخالت قائل نشدیم. تمام.
در کتب تاریخی گفته های عایشه ام المومنین، درباره رغبت فراوان به وصلت با رسول الله آمده ست.
اما درباره بنی قریظه:
ملائکه و فرشتگان بصورت غیر رسمی درباره بنی قریظه می گویند، چیزکی بوده است بزرگش کرده اند. به آن بال و پر داده اند.
می فرمایند: چیزکی بود، بزرگش کردند برای زهره چشم گرفتن از دیگران، شیاطین هم از فرصت بهره جستند برای ایجاد انزجار در مردم نسبت به دین مبین اسلام.
بواقع هم مسلمانان برای زهره چشم گرفتن از دیگران، آن را بزرگنمایی در اذهان نمودند و هم شیاطین ازین فرصت استفاده کردند برای ایجاد انزجار نسبت به اسلام.
اما در بابت ترورهایی که در زمان رسول انجام گرفت. آنها از نظر ملکوت چون ترور بن لادن توسط آمریکا بود. پاتک به عقبه شیطان بود. در دوران پیامبران، نبرد خیر و شر به اوج می رسد، تنها در آن زمان! امروزه احکام و حدود آن ملغی اعلام می گردد.