از جمله مباحث بسیار مهم می باشد. بخشی از هر دین حق، بالتبع اوامر و نواهی اخلاقی می باشد. اسلام نیز به همین ترتیب. اما فقه اسلامی این اوامر و نواهی اخلاقی را بعنوان احکام ثابت و لایتغیر اسلام تحت عنوان محرمات وارد خود نموده ست. بدین ترتیب هم دایره محرمات بی دلیل بسیار گسترش یافته و هم بروزرسانی دین که امری فردی می باشد را لایمکن نموده ست!!!
اوامر و نواهی اخلاقی چون حجاب و متعقلات آن تحت مبحث عفت، چون منع تبرّج، منع زینت آویختن، منع آرایش و ... همه و همه جزء اوامر و نواهی اخلاقی اسلام می باشند که جزء دین اسلام بوده و تشخیص آن با خود فرد می باشد. در این اوامر و نواهی اخلاقی، باطن احکام مثلا لزوم رعایت عفّت برای حجاب را باید دریافت، کیفیت عمل به آن، بستگی به شهر، شخص و مکان و زمان دارد. این وابستگی موجب می گردد نتوان مرز و حدود دقیق چون مرزکشی فقهی برای آن مشخص نمود.
مبحث دروغ های مجاز در فقه اسلامی را مطالعه فرمایید، خط کشی و مرز بندی انجام شده، خنده دارست، این اباحه گری می باشد. حال آنکه در اخلاق اسلامی، مسلمان تا حد ممکن لازم ست از دروغ اجتناب ورزد تا به درجات بالا دست یابد. بالاترین درجه صدّیق بودن ست بعد صادق بودن. آیا می توان بطور دقیق محدوده ای برای دروغ های مجاز در اخلاق اسلامی بدون وابستگی به شرایط شخص تعیین نمود؟ قطعا خیر.
بسیاری از دخالت های فقه در اخلاق امروزی، سخت گیرانه بی منطق جلوه می نماید. فقهای یهود هم چنین بودند، هنگامیکه عیسی (ع) برگزیده گردید. دچار سخت گیریهای بی منطق در دین و گسترش بدون مجوز فقه شده بودند.
دخالت فقه در حوزه اخلاق اسلامی و فتوا دادن و مرزبندی مشخص خطایی بزرگ و فاحش ست و این امر را بشدّت ملکوت تایید می نمایند!!!
ملکوت بسته به شخص، گناه بودن یا نبودن افعال شخص را قضاوت می نمایند و اینکه آیا اوامر و نواهی اخلاقی رعایت می گردند یا نه؟
سوره بقره آیه 173، محدوده حرام های تشریعی اسلام را بطور دقیق و با انحصار مشخص نموده ست. افزودن به آن نیازمند برهان و دلیلی قاطع می باشد!!!
ملکوت غیررسمی می فرمایند فقه فقط در زمینه تعیین ترتیب و موالات کاربرد دارد!! انحرافی بزرگ با تداخل با دستورات اخلاقی اسلام ایجاد گردیده ست.