ارتباط اسلام راستین و عقلانیت

یکی از مباحث مهم و روز هست، درباره اجبار یا جذب قلوب، درباره عقل و افرادی که سعی می نمایند خرد و عقل را محدود نمایند به افرادی که امروزه متعصب دیندار هستند، درباره ظاهر و روح اسلام و آنچه گفته شده در آخر الزمان چون پوسته ای ظاهری از اسلام باقی نمی ماند.

خداوند حکیم ست و ملکوت خردمند، احکام اسلام حکمت دارند، به دلایلی صادر گردیده اند، آیا قرار بر تقلید محض ست چون میمون (رویای نبی!) یا بهره از خرد و آن توام؟ ]تفکر[

اسلام چون مردار بی تحرک در ۱۰۰۰ سال پیش نیست، هر روز بارها اهدنا الصراط المستقیم در نماز چرا؟ اسلام راستین سیال، پویا با تغییر مقتضیات زمان هست (کتاب اسلام و مقتضیات زمان)

احکام و عقل متلازم یکدیگرند (دقت،ملکوت تاکید دارند)

خداوند عادل و حکیم هستند، حکیم، خردمند و صاحب حکمت هست،

احکام، قوانین که به اسم اسلام بهتون دیکته کردند حتی مطابق با سنت نبی، اگر بر اساس وجدان و عقل سلیم خلاف عقل یا عدالت یافتید، بکوبید به دیوار! آنها منسوخ شده اند، اسلامی راستین، سیال و متحرک، حق مدار همواره وجود دارد

 

هر روز در هر نماز دوبار می گوییم اهدنا الصراط المستقیم، چرا؟ چون صراط مستقیم که همان حق در ظرف اسلام راستین هست، پویا، سرزنده، مبتنی بر عقل و خرد است بودن و ماندن در راه راست در ظرف اسلام راستین نیازمند سعی و تلاش هست

 

عقل حجت باطنی و پیامبر درونی ست!  نبی طبق اسلام عقل اول و طبق نظر متکلمین مسیح عیسی عقل اول هست. پیامبران از میان عقول انتخاب می شدند این همه تلاش برای انکار عقلانیت ، چرا؟

 

عقل در عرب،  از عقال،طنابی ست که بر پای شتر بندند تا رم ننماید!

بند است برای کنترل نفس و هوا و هوس نه تعطیل کردن ان

 

خدایی را بپرستید که به عدالت نزدیکتر، به صراط مستقیم و حق مطابق، خردمند و حکیم، دارای احکام نافی عقل و خرد سلیم نباشد. چنین خدایی هست و تنها همان لایق پرستش و عبادت ست

 

بین متکلمین و فقهای اسلام قواعدی توسط معتزله و شیعه به صورت زیر پذیرفته شده است: کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما ما حکم به الشرع حکم به العقل!

 

از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است (به دو صورت نقل شده):

یسروا ولا تعسروا وبشروا ولا تنفروا (جامع الصغیر)

آسانگیری نموده و سختگیری نکنید، و به مردم مژده دهید و آن ها را گریزان مسازید.

یا

يَسِّروا وَلا تُعَسِّروا ، وَسَكِّنواوَلا تُنَفِّروا (صحيح البخاري : 5/ 2269/ 5774)

آسان بگيريد و سخت گيرى نكنيد و آرامش دهيد و بيزارى ايجاد نكنيد .

از عالم ملکوت می فرمایند:

سیره اهل بیت جذب قلوب بوده نه متنفر کردن قلوب از اسلام که گناهی بس سترگ هست. تمام. والسلام.

 

حکومت اسلامی حکومتی نیست که تمامی احکام اسلامی را اجبار نماید، حکومتی اسلامی ست که از همه مهمتر دارای تبلیغات موثر در جهت جذب قلوب مردم به دین باشد. متاسفانه جمهوری اسلامی موجب انزجار و کراهت و نفرت مردم از اسلام شده.!

 

شما پوسته را چسبیده اید!

در روایات داریم آنگاه که از اسلام جز پوسته ای نماند

پیامبر(ص) در وصف آخر آلزمان فرمودند:....چه بسیارند مسلمانان که از اسلام جز پوسته‌ای وارونه بر خویش ندارند

علی(ع) : ....و اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند.

پوسته یا پوستین یعنی چه؟ یعنی به دستورات ظاهری اسلام عمل می گردد اما از روح و باطن خالی هست

 

احکام اسلام علاوه بر ظاهر، باطن و دلایلی هم داشته است، معتقد به جذب قلوب به سمت دین و حق هستم ، معتقد به تلاش به حی و زنده نگهداشتن روح و باطن احکام اسلام هستم، نه اینکه مردم را اجبار به حفظ ظواهر بی فهم و درک معانی و تاثیرگذاری بر باطن اشان نماییم!!! این جمله از نظر عالم ملکوت بسیار بسیار مهم ست! تاثیر اعمال بر باطن و روح انسان ها برای عالم ملکوت اهمیت دارد. آنکه نفس یا باطن را ملکوتی نماید یا شیطانی، تحریک کننده نفس اماره باشد یا به کرنش و تعظیم انسان را ترغیب نماید!! یک نفر عزم رعایت عفت می نماید و بخاطر آن حجاب می نماید نفسش ملکوتی می گردد، یک نفر بخاطر جبر و اجبار قانون به ناچار حجاب بر سر می نماید، بی آنکه منطقی برای آن قائل باشد، علت و غایتی برای آن بداند و فقط کراهت این اجبار، کراهت و تنفر از دین مبین اسلام بر روحش ایجاد گردد و باعث دور شدن و کناره گزیدن وی از هر آنچه که اسلام به حق دستور داده گردد!! عالم ملکوت انتخابش گزینه اول هست صد در صد، بی استثناء.

 

عقل حجت درونی انسان هست،

اجازه اجتهاد هم داده شده، اجتهاد فقط تغییر واجب و احتیاط واجب نیست!

باید باطن را فهمید و روح اسلام را.

به فرمایش غیررسمی عالم ملکوت، آنچه باعث نسخ احکام و یا صدور احکام جدید می گردد، مقتضیات زمان، تغییر آنها، و یا حادث شدن پدیده های نو می باشد.

 

باید باطن احکام را فهمید، بطور مثال مجازات برای بازدارندگی هست و در هر زمانه در توافق با عرف می توان تعیین نمود! لزومی بر تقلید صرف از مجازات هایی که توسط نبی مکرم صلی الله علیه و آله بر اساس فرهنگ عرب در آن زمان تعیین شده وجود ندارد!

خدا عقل عطا نموده اند قرار بر تقلید تام با تعطیلی عقل نیست. مقلد محض فقط متعصب جاهل ست. باطن اسلام بر جذب قلوب نه ایمان ناممکن زورکی بنا نهاده شده!!

 

چون میمون در رویای نبی تقلید کننده محض نباشیم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواب نگران ‌کننده‌ای دید که برایش سخت و گران بود.

خواب دید کسانی مانند میمون‌ از منبر او بالا می ‌روند و پایین می ‌آیند و مردم را به عقب (یعنی دوران جاهلیت) برمی ‌گردانند. حضرت از این مسئله بسیار غمگین شد آنچنان که بعد از آن، کمتر می خندید.

در پی آن خوابِ عجیب، آیه‌ اسراء، 60 نازل شد:

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا

و [ياد كن‌] هنگامى را كه به تو گفتيم: «به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.» و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم، و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را بيم مى‌دهيم، ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمى‌افزايد.

روایات معروفی در تفاسیر شیعه و سنی گفته اند که آن میمون های رویای پیامبر (صلی الله علیه و آله)، "بنی ‌امیه" بودند که یکی بعد از دیگری بر جای پیامبر نشستند، در حالی که از یکدیگر تقلید می کردند و افرادی فاقد شخصیت بودند و حکومت اسلامی و خلافت رسول الله را به فساد کشیدند.( به نقل از تفسیر نمونه، ج12، ص 172)

ویژگی بارز میمون، تقلید محض و بدون تفکر و تعقل می باشد.

محدود به بنی امیه در گذشته فقط نبوده، قران کریم از آن تحت عنوان الشجره الملعونه یاد می نمایند. ادامه دار هست. از جمله بنی عباس و ... هم مشمول آن هستند.

 

از عالم ملکوت می فرمایند:

در گذشته نمانید، آن را بخوانید اصول، پند و اندرز، روح حاکم بر اسلام و ادیان ابراهیمی دریابید از آن برای حل مسائل و مشکلات امروزه خودتان بهره ببرید. تمام. والسلام.

 

متاسفانه در فضای توئیتر افراد زیادی می بینم که در گذشته مانده اند، دنبال حل مسائل و مشکلات روز خود نیستند، توجه و اعتنایی به آن ها ندارند!