اخلاق اسلامی

قاعده طلایی یا قاعده زرین یک اصل اخلاقی است که دو مطلب را بیان می‌کند: 1- شخص باید به گونه‌ای با دیگران رفتار کند که دوست دارد دیگران در شرایط مشابه با او آن‌گونه رفتار کنند (شکل مثبتِ قاعده)  2- شخص نباید به گونه‌ای با دیگران رفتار کند که دوست ندارد آن‌گونه با او رفتار شود.

 

یک محقق متکلم، با بررسی تمام متون کلاسیک ادیان عالم تنها اصل مشترک این نظام های فکری را قاعده طلایی اخلاق ( قاعده انصاف) می داند.

 

ملاک تشخیص خودخواهی، خودپرستی قاعده زرین اخلاق می باشد.

 

اصولی وجود دارد که رعایت آنها برای همه انسان ها التزام دارد. استاد گمنامی نام آن را دین الحق گذاشته است. این اصول در طول تاریخ متغیر است و در جوامع انسانی بسته به حرکت و در دیالکتیک با جامعه مشخص می گردد. بطور مثال امروزه می توان به حق حیات انسانی و محترم شمردن حق حیات، حق آزادی اندیشه، نفی نژاد پرستی، نفی خشونت پراکنی و نفرت پراکنی، پورنوگرافی کودکان و ... در کشورهای غربی اشاره نمود. بعضی به نفی انواع و اقسام تبعیض و نیز نفی پورنوگرافی هم نیز معتقد هستند. دین الحق اصولی است که آحاد یک جامعه و افراد یک جامعه به حکم عقل سلیم به لزوم اجباری بودن و رعایت کردن آن توسط افراد جامعه رسیده اند. در رعایت دین الحق التزام و پایبندی برای تک تک افراد جامعه وجود دارد و رعایت دین الحق برای همه انسان ها با هر مکتب و مسلکی لازم می باشد. ملکوت آن را اصول همگانی اخلاقی در هر جامعه می نامد. اینها الزام دارند.

 

اخلاق اسلامی دارای بخش های تاریکی هم می باشد. یک مورد آن مربوط به تقیه می باشد. حدود و ثغور تقیه یا مرز تقیه درست آن ست که: مظلومی به هنگام خوف و خطر جدی، عقاید خویش پنهان دارد یا انکار نماید یا دروغی مصلحتی گوید، همین و بس.

 

متاسفانه آقای خامنه ای، دروغگویی به اسم تقیه را حتی برای یک حکومت علی الخصوص در ارتباط با کشورهای خارجه جایز می داند!!!

 

بخش تاریک دیگری از اخلاق اسلامی، موارد جواز خدعه می باشد. فریب نظامی دشمن، خدعه با وی، علی الخصوص در هنگام در موضع ضعف بودن نه تنها جایز بلکه شرط عقل می باشد. اما غدر یا پیمان شکنی هیچگاه حتی با دشمن جایز نمی باشد!!

 

دقت نمایید خدعه در جنگ واقعی که منجر به نابودی می گردد جایزست، نه اینکه تمام عرصه ها را با شعارزدگی جنگ بدانیم و باب جواز همه چیز در آن باز نماییم!!!

 

اما بخش تاریک دیگری از اخلاق اسلامی، جواز بهتان و تهمت تحت عنوان مباهته، به استناد تنها یک حدیث مثلا صحیح می باشد. تنها یک حدیث در کنار احادیث بسیار در مذهمت و گناه دانستن بهتان و تهمت، هیچگاه جواز آن را برای یک مسلمان به حکم عقل فراهم نمی آورد، مگر آنان که به دنبال راه فرار از اخلاق و قرار گرفتن در سبیل الشیطان باشند!!

 

اما آخرین بخش تاریک اخلاق اسلامی، توریه و موارد جواز دروغ می باشد. دستورات اخلاقی چون صادق بودن و سعی در ردیف صدیقین قرار گرفتن که مقامی بالاتر از حتی شهداء می باشد، باید از نظر اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد نه فقهی. باز نمودن مبحثی بنام دروغ مجاز در فقه، خطایی ست بزرگ و ترویج اباحه گری می باشد. حکم مطلق و مرز مطلق میان دروغ مجاز و غیرمجاز وجود ندارد، درین باره قاضی القضات فقط پروردگار هستند و بس!!

 

احادیثی درباره دروغ مجاز ذکر گردیده، عموما پاسخ به سائلی می باشند که بسته به شرایط خاص و معذورات چنان در عسر و حرج قرار گرفته که روی به سوال از امام، با علم به قباحت دروغ در اسلام آورده ست!!! بواقع امام سعی در رفع عسر و حرج وی دارند که جزء اصول اسلام هست، نه کوچک انگاری و تروج دروغ تحت عنوان فتوای دروغ مجاز!!

 

البته دروغ باعذر، در هنگام معذوریت، منطقی هست که گناهش بسیار کمتر از آشکارا دروغ گرفتن و تجاهر به دروغ باشد.

 

متاسفانه ما ایرانی ها، در دروغگویی، دارای نقطه ضعف می باشیم، این را می توان از دعای کوروش کبیر یا ذوالقرنین و همچنین تلاش و احکام زرتشت پیامبر، نبی مخصوص ایرانیان متوجه گردید، بهترست که هیچ استثنائئ برای دروغ قائل نشویم و با تمام توان سعی در اصلاح خود و در نتیجه فرهنگ خود نماییم و این عادت شوم و خبیث را کنار نهیم.