شخص محترمی، به استناد به حدیث سلسله الذهب امام رضا علیه السلام، نقل مشهور آن نزد شیعه، پذیرش ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و 11 فرزند پاکش، شرط موحد بودن دانسته بود. این در پاسخ و رد نظر کسانی بود که حجاب را ضروری دین اسلام دانسته بودند!
پاسخ آن ست که در احادیث گفته شده شرک چون راه رفتن مورچه ای سیاه بر تخته سنگی سیاه می باشد. شرک یک مفهوم فازی و طیفی می باشد، مانند بسیاری از گناهان دیگر، چون زنا، دروغ.
موحد بودن مراتب دارد. توحید مراتب دارد. غیرشیعه غیرموحد نیست اما شیعه در رتبه بالاتری از توحید قرار دارد.
در درس خارج استاد محمد جواد محمدی گلپایگانی در کتاب الصوم، درباره مبحث ضروری دین نکات قابل توجهی بیان شده است که در لینک زیر آورده شده است:
https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/golpayegani_mohammadjavad/feqh/1401/14010716/
تعبیر ضروری دین یا ضروری اسلام در قرآن و احادیث و.... نیامده و نسبتا یک تالیف متاخر است، کسی که اولین بار این تعبیر را استفاده کرده، محقق حلی است، از زمان محقق رایج شده و قبل محقق به ندرت به کار رفته، پس این یک مفهومی است که بعد ها به وجود آمده و در روایات هم اثری از آن نیست جز یک روایت، از امام کاظم علیه السلام که در آن این تعبیر به کار رفته شده و الان که تعبیر رایجی است مثلا می گویند فلانی منکر ضروری دین هست، و بحث می کنن که موجب ارتداد کفر هست یا نه.به تقاضای هارون الرشید امام مطلبی در معارف اسلامی می نویسند و مکتوب است و با این تعبیر شروع می کنند: بسم الله الرحمن الرحيم جميع امور الاديان أربعة : أمر لا اختلاف فيه وهو إجماع الامة على الضرورة التي يضطرون إليها الاخبار المجمع عليها، همه مسائل ادیان چهار دسته هستند، أمر لاختلاف فیه و هو الاجماع الاُمه دسته اول اموری هستند که اختلافی نیستند و همه قبول دارند، علی الضروره همه به صورت ضروری این را به عنوان ضروری قبول دارند، یعنی امام کاظم علیه السلام مسئله ضروری دین را مطرح کردند
آدرس روایت: مرحوم مجلسی در بحار الانوار و حر عاملی در الفصول المهمه ، هر دو هم از کتاب تحفل العقول ابن شعبه حرانی نقل کردند، از نظر سند تحف العقول کتاب خیلی خوبی است درباره وعظ و سخنرانی و منبر، کتاب اخلاقی و تربیتی و... می باشد. در کل کتاب خوب و خیلی قدیمی برای قرن چهارم است، منتها یک اشکال بزرگ دارد و آن هم این که سند ندارد، خود مرحوم سید در مقدمه اول کتاب می فرماید من اکثر روایات را به صورت سماعی تحصیل کردم و دریافت کردم، یعنی خودم به صورت سماع شنیدم از راوی نه اینکه در کتاب های دیگه دیده باشم و به طور کلی اسانید را از باب اختصار و ایجاز کم کردم، وأتيت على ترتيب مقامات الحجج عليهم السلام وأتبعتها بأربع وصايا شاكلت الكتاب ووافقت معناه. وأسقطت الاسانيد تخفيفا وإيجازا وإن كان أكثره لي سماعا ولان أكثره آداب وحكم تشهد لانفسها ولم أجمع ذلك للمنكر المخالف بل ألفته للمسلم للائمة
پس تا اینجا تنها روایت ما سندی ندارد و کتاب تحف العقول برای قبل از دوره صفویه است یعنی حدود 100 سال قبل از مجلسی و اخیرا هم کشف شده و مطرح شده و علمائی چون حر عاملی خیلی به این کتاب ارزش دادند... چون خود ابن شعبه نویسنده کتاب خیلی شخصیت محترمی است. از نظر اعتبار فقهی هم روایت اعتباری ندارد و نمی شود به آن استناد کرد.
در ضروریات اصلا نیازی به تقلید نیست کاوجوب صلاة و الصوم، پس احکام ضروری احکامی هستند که اینقدر واضح و روشن است برای هر مسلمانی که برای اثبات آن نیاز به هیچ دلیلی وجود ندارد.
بیان فقها:
سه ملاک ما پیدا می کنیم برای حکم ضروری. یکی ملاک بداهت و وضوح است، یعنی احکامی که انقدر بدیهی و واضح است که اینها برای هر کسی که مسلمان باشد روشن و آشکار است، مثلا اینکه نماز صبح دو رکعت است و در این دو رکعت بودن هیچ مسلمانی شکی ندارد و اینها احکامی هستند که احتیاج به تقلید ندارند... یا مثلا روزه ماه رمضان واجب است، خود سید در عروه می فرمایند: في الضروريات لا حاجة إلى التقليد [٥] كوجوب الصلاة والصوم ونحوهما ، وكذا في اليقينيات إذا حصل له اليقين ، وفي غيرهما يجب التقليد إن لم يكن مجتهداً إذا لم يمكن الاحتياط ، وإن أمكن تخير بينه وبين التقليد.[6] در ضروریات اصلا نیازی به تقلید نیست کاوجوب صلاة و الصوم، پس احکام ضروری احکامی هستند که اینقدر واضح و روشن است برای هر مسلمانی که برای اثبات آن نیاز به هیچ دلیلی وجود ندارد.
عبارت مرحوم مجلسی در کتاب حق الیقین( آخرین کتاب ایشان، کتابی فارسی درباب اصول دین، اعتقادات) در مورد تعریف ضروری دین می فرمایند: بدان که ضروری دین امری را گویند که وضوحش در آن دین به مرتبه ای رسیده باشد که هر کس در آن دین داخل باشد داند. مگر نادری یعنی اشخاص خیلی نادری که تازه به دین درآمده باشد (یه جدید اسلامی که تازه به اسلام درآمده باشد). یا در بلاد بعیده از بلاد اسلام نشو و نما کرده باشد(یه جای پرتی زندگی کرده باشد که نه فقیهی و نه عالمی و مساله دانی نرفته باشد)...[7]
پس ملاک را مرحوم مجلسی وضوح و بداهت بیان کرده است.
ملاک دوم اجماع و اتفاق امت، که بعضی ها این را ملاک می دانند، که تمام فرق و مذاهب شناخته شده اسلام این حکم را دارند، شما هیچ مذهبی را در مذاهب اسلامی پیدا نمی کنید که نماز و روزه را واجب نداند، فارغ از بدعت های من درآوردی(پس منظور مذاهب شناخته شده می باشد). درنتیجه حکمی که همه مذاهب اسلامی و همه مسلمان ها بر آن اتفاق نظر دارند می شود ضروری دین که احکام خیلی زیادی هم نیستند(مرحوم مظفر هم این را مطرح کرده اند).
ملاک سوم:
علم و یقین، مرحوم مقدس اردبیلی در مجمع الفائده و البرهان می فرمایند: والظاهر ان المراد بالضروري الذي يكفر منكره : الذي تبت عنده يقينا كونه من الدين ولو كان بالبرهان ، ولم يكن مجمعا عليه...[8] مقصود از ضروری دین که منکرش کافر است، الذی ثبت عنده یقینا من الدین حکمی است که نزد خودش به صورت یقینی جز دین باشد و لو کان بالبرهان حتی بر اساس دلیل یقین کند، و لم یکن مجمعا علیه حتی اگر مورد اتفاق همه مسلمانان نباشد.
از نظر حکم: حکم معروف ضروری دین این است که انکارش منجر به کفر و ارتداد می شود و تبعاتشم در حدود، میراث، مسائل مربوط به نکاح و.... که به ارتداد مربوط می شود، مفصل بحث می شود.
===
آیه قران داریم:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا
كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند،
به شبهه اصطلاحا می گویند طبق این آیه قران نمی توان نومن ببعض و نکفر ببعض بود و حجاب ضروری اسلام هست!
اول ایه می گوید انان که به خدا و رسول کافر شده اند، خبر از نهاد دل انها می دهد، در شرح و وصف اضافه انها نومن ببعض و نکفر ببعض، این وصف اضافه ست بر کافر به خدا و رسول، کجا معنی می دهد انکار بعضی سبب کفرست! این دو گزاره با علم منطق معادل نیست
شان نزول این آیه درباره یهود و نصاری هست،
الهی قمشه ای، انصاریان، مکارم شیرازی، ترجمه اشان را ببینید، صحبت درباره اصلا ایمان آوردن به پیامبران هست. ایمان آوردن به بعضی و نیاوردن به بعضی دیگر!!
یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا: مراد دوراهی ایمان و کفرست، منظور کج روی،
نه انتخاب صراط مستقیم ست، زرنگی کردن ست برای در رفتن از تکالیف و ...
در سیره، می آمدند می گفتند ایمان می آوریم اما زکات ندهیم، یا مثلا این خدا هم در کنار الله باشد، این ها چه ارتباط به مثلا حجاب دارد؟!!
تنها خدای عز و جل آگاهند چه کس مسلم و یا مرتدست، چرا فقیه خط کش می سازد؟ چون فقه قدرت مدارست و مهمترین ابزار قدرت ان حکم ارتدادست، برنده ترین تیغ فقه قدرت مدار، حکم ارتدادست،
بررسی روند تاریخی نشان می دهد با تنگ نظری مدام ضروریات را افزایش داده اند و دایره را کوچکتر، تا خلاف حرف و نظرشان کس جرات نکند بگوید، به هر نحوی در طول تاریخ سعی کرده قدرت خود را حفظ نماید، با هر نواندیشی مخالفت ورزیده اند. تاریخ را بنگرید، حتی آیت الله العظمی خمینی هم طلاب در زمان طلبگی خود هم نقل تاریخی شده نجس می دانسته اند چون در مسلک ملاصدرا بود.
اعتبار این احکام فقهی به همین اندازه ست، هدف شان ایجاد رعب و ترس برای اینکه کسی جرات زیر سوال بردن فقها را نکند.
واضح هست که انکار خدا یا رسالت نبی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله انسان را از محدوده اسلام خارج می نماید.
نظر بنده محدودیت مجتهد بر تعیین احکام ترتیب و موالات در عبادات واجب مستحب و ... هست و پاره ای امور حسبیه و فرعیه. ایا مجتهد می تواند در زمینه مسائل عقیدتی حکم قطعی محض صادر نماید؟
بحث درباره امتیاز ویژه یا رانت برای شیعه یا مسلمانان قائل شدن می باشد، بنده دچار لغزش شدم، پس از آن ملکوت اصلاح نمودند و پاراگراف پایین وحی گردید.
از ملکوت می فرمایند:
ما اینطور شما را نمی نگریم، فرقی هستید متعدد، رجحان و امتیاز در کردار به هیچیک ندهیم مگر به گفتار از برای تشویق، ما در کسب رضای آنکه در طاعت خدای عز و جل کوشد کوشش کنیم اما نه در ازای سلب حق دیگری، تمام, والسلام.