یکی از معماهای تاریخ اسلام حادثه غدیر خم می باشد. بطور کلی هم شیعه هم سنی وقوع عید غدیر خم را تایید کرده اند. هر دو تقریبا سخنان یکسانی از خطابه پیامبر اسلام ذکر کرده اند. اما روایت های متفاوتی از این دو قضیه و همچنین برداشت های متفاوتی از سخنان پیامبر اسلام بین شیعه و سنی روی داده است. اما واقعیت چه هست؟ اختلاف اساسی بر مبنای معانی مختلف کلمه ولی که چندین بار در خطبه بکار رفته است می باشد. ولایت به معنای قرب و نزدیکی می باشد. دارای 27 معنی متفاوت می باشد. دوستی مودت .... . سنی ها می گویند اظهار دوستی و محبت (یکی از معناهای ولی) پیامبر اسلام به امام علی بوده است و هدف حل اختلافی بوده است که بین صحابه افتاده بوده است.
شیعیان می گویند مگر می شود یک اظهار دوستی و محبت ساده این همه دنگ و فنگ داشته باشد. لازم باشد همه در حین سفر توقف کنند. خطابه ای خوانده شود، معنای ولی در اینجا به معنای سرپرست میباشد. و .... . البته شیعیان اشاره می کنند حتی بعد از خطابه بیعت گرفته شده است و حتی سه روز هم روند بیعت گرفتن طول کشیده است. در عوض سنی ها می گویند اگر اینطور است چرا امام علی در هیچیک از خطابه های خویش بجز بعضی از آنها که مورد تشکیک جدی قرار داد و سندیت محکمی ندارد، برای دفاع از حق خلافت خویش (دقت کنید) هیچگاه به ماجرای عید غدیر خم، بیعت گرفتن مردم برای وی و پیمان شکنی صحابه اشاره نکرده است. ابن تیمیه یک جای یک کتابش که در نقد مرحوم حلی شیعی نوشته، اورده اینهم غدیر غدیر میکنید پس چرا یک بار علی به ان استدلال نكرده برای خلافت؟ بنظر یکی از اساتید این حرف ابن تیمیه فارغ از حرفهای بسیار سست دیگرش خیلی عمیق است. درست میگوید.کاملا درست میگوید.
شیعیان می گویند اینطور نبوده است. در سه برهه زمانی، روز جنگ جمل، در روز جنگ صفین، و نیز در ایام عثمان در مسجد ایشان یا حدیث غدیر را خوانده و یا به جریان غدیر اشاره کرده است[1] شخصا برای بنده استدلال قوی نیست. چون اولا دو برهه بعد از به خلافت رسیدن امام علی است و یک برهه هم بعد از تمام شدن تمام ماجراها و در دوران عثمان می باشد. مسلما حدیث غدیر یکی از فضایل امام علی بوده است و حق داشته است در مناظرات آن را در ذکر فضایل و مناقب خویش بیان کند. اما اینکه از آن برای ذکر خلیفه بودن علی الخصوص در زمان خلیفه اول یا حداقل دوم بنده جایی نیافتم.
در یکی از منابع سنی آمده است: از اینها گذشته چطور بقول امامیه 77000 تن در غدیر خم فهمیدند که علی از سوی خداوند به خلافت پیامبر انتخاب شده ولی همه سکوت کردند و خلافت ابوبکر را پذیرفتند؟! آن هم پس از گذشت کمتر از دو ماه. خطبه شقشقیه یکی از خطبه های معروف امام علی باشد که عدم قابل اتکا بودن و خدشه دار دانستن سند آن توسط سنی ها، در زمینه خلفا و خلافت صحبت کرده است. ایشان در این خطبه به وضوح اشاره کرده است که خلافت را برازنده خود نه ابوبکر می دانسته است اما اشاره ای به عید غدیر خم نداشته است.
بطور کلی در نگاه پایه ای سنیان، صحابه قداست دارند. برای صحابه رسول قداست خاصی قائل هستند. برای آنها با توجه به یکی از آیات قران معتقدند وعده بهشت به صحابه داده شده است و صحابه اهل رسول منحرف نشده اند و امکان انحراف نداشته اند. در نگاه پایه ای شیعیان، این انحراف روی داده است. شیعیان و علما آنان بطور کلی قداستی برای صحابه رسول قائل نیستند. در عوض تقدس بالایی برای خویشاوندان پیامبر و ائمه قائل هستند. آیه 100 سوره توبه:
و پیشگامانِ نخستین از مهاجران و انصار ، و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند ، خدا از ایشان خشنود و آنان [ نیز ] از او خشنودند ، و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [ درختان ] آن نهرها روان است. همیشه در آن جاودانه اند. این است همان کامیابی بزرگ.
یا می توان به روایات عشره مبشره اشاره نمود که بر اساس گفته سنی ها که در آن پیامبر به 10 تان از یاران نزدیک خویش از جمله ابوبکر، عمر و .... وعده بهشت داد است که البته شیعیان با مستنداتی این روایت را رد می کنند. واقعیت این است که دعوای بین شیعه و سنی تابحال در موردش کتابهایی بسیار قطور و فراوان نوشته است که در مجال نمی گنجد. کتابهایی است مثل شبهای پیشاور که در آن مباحثه شیعی و سنی، تعداد زیادی سنی شیعه شده اند. در تاریخ سنی ها، نیز اینطور که شنیده ام، چنین کتاب ها و مناظراتی وجود داشته است که شیعه ها در آن سنی ها شده اند.
طبق
روایت شیعه
امام علی در
در مقام عكس
العمل هجوم
مردم برای
خلافت
میفرماید من
بهتر است وزیر
شما باشم نه
امیر شما.
کلا علی (ع)
با انحرافات
ایجاد شده
کراهت از پذیرش
داشت.
حالا اگر
بگوییم علی به
علت نصب الهی
منصوب است
باید
میپذیرفت
کراهت علی در
پذیرش میشود کفران
علی بر نصب
الهی خودش که
این با حرف
خود حضرت زیر
سوال میرود.
بنظرم برای بررسی این واقعه تاریخی اینکه دچار خطا شده اند، باید درباره نظر و دیدگاه دیگر صحابه بزرگ غیر از دو طرف اصلی ماجرا (از جمله امام علی) را تحقیق و جستجو کنیم. یکی از افراد شاخص اصحاب رسول سلمان فارسی می باشد.
درباره نقش سلمان در رشد اسلام، مشاوره دادن به پیامبر حرفهای بسیاری گفته می شود. سلمان جزء محدود کسانی است که با وجود نداشتن نسبت خونی با پیامبر جزء اهل بیت پیامبر محسوب می شود. سلمان منا اهل البیت. علی الخصوص مخالفان و منتقدان اسلام نقش به سزایی و بسیار زیادی برای سلمان در رشد اسلام، پایداری اسلام قائل هستند.
در مرجع [2] آمده است : سلمان، از مخالفان جریان سقیفه بود. مقداد و سلمان و ابوذر و عبادة بن صامت و ابوهیثم التیهان و حذیفه و عمار پس از این که از واقعه سقیفه خبردار شدند، در شب دور هم جمع شدند تا مجددا امر خلافت را در شورایی متشکل از مهاجرین بررسی کنند[3]سلمان و اُبَی بن کَعب احتجاجات فراوانی در مخالفت با این واقعه دارند[4]. معروف است که او در سرزنش بیعت برخی از صحابه با ابوبکر گفت «کردید و نکردید[5] معنی این جمله این است که خلیفهای را انتخاب کردید اما فرمان رسول خدا را اجرا نکردید. او در آن روز میگفت: مرد سالمند را برگزیدید و خاندان پیغمبر خود را رها کردید، اگر خلافت را در خاندان پیامبر میگذاشتید حتی دو نفر باهم اختلاف پیدا نمیکردند و از میوه این درخت هرچه گواراتر و زیادتر سود میبردید[6]. سلمان فارسی، در زمان عمر بن خطاب از جانب خلیفه استاندار مدائن شد. سلمان برای قبول این کار از امیرالمومنین(ع) اجازه گرفت و سپس آن را قبول کرد. او تا لحظه مرگ والی آن شهر بود[7[.
در مرجعه شیعه [8] آمده است : با انتشار خبر بیعت سقیفه، افزون بر علی(علیه السلام)، عباس، ابوسفیان و دست کم دوازده صحابه برجسته دیگر پیامبر به بیعت انجام شده اعتراض کردند. اگرچه ابوسفیان، پس از آن که به علی و عباس روی آورد و هیچ کدام پیشنهاد او را نپذیرفتند، به زودی تغییر عقیده داد و با خلیفه اول بیعت کرد، اما اصحاب نامور پیامبر تا چند ماه بعد که علی(علیه السلام) بیعت با ابوبکر را ضروری شمرد، هم چنان از بیعت امتناع کردند، کسانی مانند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن عمرو، ابی بن کعب، براء بن عازب، خالدبن سعید العاص، ابوایوب انصاری، حذیفة بن یمان، ابن ثابت، ابوالهیثم بن تیهان، عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف، بریدة بن خضیب اسلمی، ابوالطفیل. جز این صحابه، تعدادی دیگر از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز در بیعت العامه سبقت نجستند و حضوری چشم گیر از خود نشان ندادند. اینان تنها و مدتی بعد، حاضر به بیعت با ابوبکر شدند. تعدادی از مشهورترین این صحابه به این قرارند: زبیر بن عوام، عبدالله بن عباس، فضل بن عباس، عتبة بن ابی لهب، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، عبدالله بن ابوسفیان بن حارث، حسان بن ثابت، حباب بن منذر، عبدالله بن مسعود و بشیر بن سعد [9[.
بنظر بنده عید غدیر خم انتخاب امریت و حاکمیت و خلیفه بعد از رسول نبوده است. اما واقعا انحرافی در روند انتخاب جانشین آینده روی داده است. امام علی خود را مناسب تر از ابوبکر می دانسته است و دیگر صحابه معروف و عموما دارای ایمان قوی، هم نسبت به روند انتخاب اعتراض داشته اند.
اما واقعیت ماجرای غدیر از دیدگان من چه بود؟ در این باره بنده به سه گزینه محتمل رسیدم. یکی نظر و عقیده یکی از اساتید محترم است. به بنظر این استاد بزرگوار معنای اصلی ولایت تجربه معنوی می باشد. ولایت را یک توان تجدید تجربه نبوی در مخاطب میداند که به یقین برسد از مراحله اولیه دانستن تا مراحل عالی. علی الظاهر طبق نظر این استاد، غدیر خم معرفی امام علی به عنوان یکی از گزینه های توان تجدید تجربه نبوی در مخاطب می باشد. البته طبق نظر همین استاد ولایت یک مفهوم حقیقی است نه اعتباری. اما در مورد مفهوم امریت و حكومت که به اعتبار پیروان کسی حاكم میشود و برای همین یک امر اعتباری است. چگونه ولایت رسول بر مومنان را با عدم مسیطر بودن او جمع کرد؟(با تفکیک و فهم مفهوم ولایت که منظور اشتراک در تجربه معنوی نبوی است و یک مفهوم حقیقی است با مفهوم امریت و حكومت که به بیعت است و یک مفهوم اعتباری است از اعتبار مردم که او را امر و حاكم بدانند)
نظر و عقیده دیگر خود بنده حدس می زنم، ولایت یکی از معانی اصلی آن نفوذ معنوی می تواند باشد. بنظر بنده غدیر خم افشا کردن سری بود. بنظر بنده و یکی از اساتید، معنای اصلی ولی داشتن نفوذ معنوی و ولی دارای نفوذ معنوی می باشد. اولیاء الله که می گویند یعنی افرادی که نزد خداوند آبرویی دارند، به خداوند نزدیک هستند. بنظر بنده امام علی در دوران حضرت رسول یکی از اولیا خدا بود. یکی از بازوان قوی مخفی حضرت رسول در جنگ پنهان علیه شر بود. منظور فیزیکی نیست. منظور نیروی معنوی است. واقعا جنگی در نهان میان نیروهای خیر و شر وجود دارد. یکی از مهمترین کمک های پیامبر در این جنگ امام علی بود. وی نزد خداوند ولایت داشت، اعتبار و آبرو داشت ، نفوذ معنوی داشت و افشای این مهم در آخرین سال عمر پیامبر، در آخرین حج صورت گرفت. به واقع وی بازوی مخفی و نیروی کمکی مخفی پیامبر اکرم بود. شاید حتی خود پیامبر هم از این قضیه اطلاعی نداشت و در حجه الوداع وی را آگاه کردن که امام علی یکی از کمک های قوی و اصلی وی در جنگ علیه نیروهای شر بوده است. اما حقی بود که امام علی پیدا کرده بود، سری بود که لازم بود مخفی بماند تا به موقع افشا و بیان گردد.
نظر سوم هم این می باشد که هر دو گزینه بالا با هم درست می باشد که نظر اقوی بنده همین می باشد.
از نظر هرمنوتیک و تاریخی نیز می توان گفت که در زمان بعثت پیامبر اسلام، بنی هاشم متولی کعبه بودند. هر ساله مسئولیت پذیرایی از زائران کعبه با ایشان بود[12]. ریاست امور تجاری مکه در آستانه ظهور اسلام در اختیار ابوسفیان و بنی امیه بود[11]. بنابراین تفکیک این دو امر برای اعراب آن زمان واضح و روشن بوده است. همچنین پس از رحلت پیامبر اسلام، عمر در گفت و گو با امام علی و همچنین عباس بن عبدالمطلب عنوان می کند که عرب نمی پذیرد که نبوت و خلافت با هم در یک خاندان جمع گردد[10]. این سخن نشان میدهد که آنها به تفکیک میان این امور از گذشته معتقد بودند.
امام علی به حق شخصیتی دوست داشتنی دارد. وی ادیبی بزرگ ، عارفی توانا بوده است. شیعیان وی را دوست دارند و به وی عشق می ورزند. آنها معتقدند که امام علی شایسته خلافت بود. در روایات شیعیان امام علی به زیبایی خلافت کرد. در نگاه سنی ها هم من تابحال خرده و اشکال جدی به روند خلافت امام علی ندیده ام، البته اشکالاتی می گیرند. در نگاه تاریخ دانان و تحلیلگران غیر سنی و شیعه، امام علی در خلافت موفق نبود. زمامداری ناموفقی داشت. از زمان مرگ عثمان، اختلاف و تفرقه میان مسلمانان پدید آمده بود. دیگر آن اتحاد مسلمانان کم کم داشت فرو می پاشید. واقعیت این است که امام علی در حفظ قدرت موفق نبود که شاید بسیاری از دلایل آن، مربوط به عملکرد خلفای قبلی بود. بنظر بنده کلا انحرافی در مسلمانان وجود آمده بود.
در نگاه پایه، سنی ها عموما راضی به خلیفه وقت و خلفای بعد از اسلام بوده و هستند. اما شیعیان معتقدند هر کس شایسته خلافت و رهبری مردم نیست و شروط دارد.
سنی ها به حق ابوبکر را یکی از کبر و افراد شیوخ صحابه پیامبر می دانند. پیامبر ابوبکر را در هنگام وقوع جنگ تبوک و غیبت امام علی، در بستر بیماری، امام جماعت مسجد کرد و بجای خود قرار داد. شیعیان به حق می گویند روند انتخاب ابوبکر به خلافت از دیدگاه امروز مشروع و دموکراسی وار نبوده است. از نظر تاریخی هم که بررسی می کنیم می بینیم صحابه بزرگی معترض به این روند انتخاب بوده اند، یا با تاخیر یا به زور بیعت کرده اند.
سنی ها معتقدند عمر خدمات بزرگی به اسلام کرده است و با جنگ ، گرفتن ایران و ... اسلام را بسیار گسترش و قوی کرده است. تحلیلگران غربی و منصف یکی از معجزات پیامبر علاوه بر قران، یکی شدن و متحد شدن مردم پراکنده و قبیله ای عربستان می دانند، بگونه ای که توانستند امپراتوری های قدرتمند چون ایران را شکست دهند. عمر از این اتحاد استفاده کرد و مسلمانان شاید چون نیروهای مغول به اطراف حمله کردند ایران را فتح کردند و ...... در نگاه طرفداران اسلام، اسلام قدرت گرفت، پایدار شد، اما روش کار پسندیده به زعم محققان و تاریخ نگاران نبود و واقعا هم نبود. روش توسعه برای یک دین این نیست. می توان قدرت را اینطور گسترش داد اما برای توسعه یک دین و بزور کردن مسلمانان این روش درستی نیست. پذیرش اختیاری مردم ایران و روی آوردن به اسلام در حالیکه دین قوی زرتشت را داشتند هم مورد قبول و پذیرش برای من نیست.
واقعا اینطور است که ابوبکر و عمر به بانو فاطمه زهرا ظلم کردن و دل ایشان را شکستند. این واقعا یک تناقض بوجود می آورد، بالاخره فاطمه زهرا بهشتی بود یا صحابه چون ابوبکر و عمر. حالا با این کینه و دشمنی که حتی تا آخر عمر هم حل نشد، چطور قرار است هیچکدام هم اشتباه نکرده باشند و از بهشت کاملا بهره مند گردند؟
شیعیان به حق به انحراف عثمان و حیف و میل بیت المال، بعد معاویه که بعضا متاسفانه بعضی از سنی ها وی را هم قبول دارند و خلیفه حقی می دانند و حتی بعضی یزید که البته بعضی سنی ها وی را طغی و طاغی می شمارند و بخاطر همین شایسته خلیفه نمی دانند، اشاره می کنند. بعضا دیگر قیام امام حسین را هم خروج بر خلیفه وقت و طغی و اشتباه می دانند.
بنظر یکی از اساتید محترم کسی در امریت صلاحیت بیشتری داشته باشد باید دو مفهوم بنیانی تیوری عدالت(ادای حقوق اعتباری) و کارامدی را(یعنی عقل ابزاری یا همان نسبت هزینه و فایده و نسبت هدف و وسیله که کار علم تجربی است ) در بین مدعیان قیاس بگیریم. بعدا در گفتار دو شخص یکی جناب عمر و یکی جناب علی بحث میکنم که بگویم کدام اولی را بهتر فهمیده است. با استدلال به گفتار متواتر خودشان. نتیجه حاصل این است که واقعا علی بیشتر از دیگر خلفا شایسته خلافت بوده است و خود درست تشخیص داده است. بنده هم با ایشان موافق هستم. از منظر تاریخی وقتی دوران این چهار خلیفه را مقایسه می کنیم، طبق شواهد تاریخی که بنده از آن مطلع هستم، تصور می کنم روش حکومت امیرالمومنین از نظر رعایت حق، اصلا از سطح استانداردهای آن زمان بالاتر بوده و واقعا هنوز مایه نقل و پند گرفتن حاکمان و زمامداران می تواند باشد.
همانطور که اشاره شد تحلیلگران غربی و منصف یکی از معجزات پیامبر علاوه بر قران، یکی شدن و متحد شدن مردم پراکنده و قبیله ای عربستان می دانند. واقعیت این است که شیعیان باید بدانند امام علی به گفته خودشان اگر دست به شمشیر نبرد بخاطر حفظ اتحاد مسلمانان بود، یعنی وحدت مسلمین اینقدر مهم بود که از چنین امر مهمی چشم پوشی نماید. امام حسن با وجود اعتراض شدید یارانش بخاطر حفظ وحدت مسلمین با معاویه به قرارداد صلح وفا کرد و از خلافت چشم پوشی کرد. آنها ارزش این اتحاد را می دانستند. واقعا وقتی امام علی اینگونه رفتار می کند، چگونه شیعیان به امام خود اقتدا نمی کنند و دست به تفرقه اندازی می اندازند. امام علی به عمر بسیار مشاوره می داد. امام علی در نمازها به امامت عمر، ابوبکر شرکت می کرد. امام علی ، عمر ، ابوبکر پیوند های خویشاوندی داشته اند، ، احتمالا شاید به هم دختر می دادند، دختر می گرفتند و ..... اعتراض بوده است اما نفرت نه. اما متاسفانه شیعیان و سنی ها بذر نفرت از هم می کارند و این خلاف سیره رسول و امام علی می باشد.
مناسک حج در اسلام، عبادتی است که مشابه آن در ادیان گذشته وجود ندارد. بعضی از منتقدان دین، داستان های ابراهیم درباره دلایل مناسک حج را ساختگی و دروغ می خوانند و می گویند پیامبر اسلام در روش حج بسیار مشابه مناسک حج مشرکان مکه عمل کرد، فقط بت ها حذف شدند و ...... پیامبر اسلام در محیطی قبیله و عشیره ای مبعوث گردید. یکی از اولین اقدامات پیامبر بستن پیمان اخوت در مدینه بین اوس و خزرج بود. از وحدت مسلمین در مدینه بسیار تعریف می کنند. در آیه قران بقره 197 آمده: الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ، در حج جدال و ستیزه جویی نیست. حتی بعضی مجادله سخنی ترجمه کرده اند. بنظر هدف حج حفظ وحدت و دوستی مسلمانان بوده است. عدم جدال، عدم جنگ و خونریزی و ........
شاید تنها استثناء امام حسین بنظر بیاید که به عقیده بنده اینطور نیست و شرایط ناچارا برای حفظ بنیان اسلام اینطور ایجاب کرد و گرنه اسلام از آن به بعد فقط لقلقه زبان می شد.
بطور پایه ای آنچه کلا باعث تداوم فرقه ها از جمله شیعه و سنی می شود افراط و تفریط است که هر دو انسان ها را از حق خارج می کند. پررنگ کردن تفاوت ها بجای تقویت مشابهت، با هدف حفظ فرقه ها و تقویت آن هویت فرقه صورت می گیرد. در حالیکه در واقعیت باید به مشابهت ها، عوامل وحدت آفرین توجه و تا حد امکان ا ز تاکید بر تفاوت ها و عوامل تفرقه انگیز خود داری کرد. بهرحال شیعیان بالاتر از امام علی نیستند که خق به این بزرگی خود برای حفظ وحدت مسلمانان گذشت تا معجزه پیامبر اسلام حفظ شود.
انسان باید مزیت ها و خوبی ها را از هر دو فرقه جدا کند، افراط ها و تفریط های هویت گرایی هر دو را دور بریزد و سعی کند در راه حق زندگی کند. هر دو این زمینه هایی بهرحال تفریط و افراط از حق دور شده اند. از این افراط ها و تفریط ها می توان به لعن خلفای ، رافضی و مباح الدم دانستن شیعیان، به قتل رسیدن فاطمه زهرا و قاتل بودن خلفای اول و دوم در این زمینه و .......... اشاره نمود.
در کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 189 ، درباره قصه شوری آمده ست:
قال ابن عباس لعلى عليه السلام: ذهب الامر منا، الرجل يريد أن يكون الامر في عثمان، فقال علي عليه السلام: وأنا أعلم ذلك، ولكني أدخل معهم في الشورى، لان عمر قد أهلني الآن للخلافة، وكان قبل ذلك (1) يقول: إن رسول الله صلى الله عليه قال: إن النبوة والإمامة لا يجتمعان في بيت، فأنا (2) أدخل في ذلك لأظهر للناس مناقضة فعله لروايته.
حضرت علی(علیه السلام) به ابن عباس گفت: از این رو داخل در جلسه شورا شدم که پيش از اين عمر مى گفت كه پيامبر خدا فرموده است: « نبوّت و امامت، با هم در يك خانه جمع نمى شوند» . من در پيش ديد مردم در شورا داخل شدم تا تناقض كردارش را با روايتى كه نقل كرده است ، روشن كنم.
یکی از مطالبی که در صفحه 133، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده ست، شرح اشکال عدم جمع نبوت و خلافت می باشد:
يكي از اشكالاتي كه برخلاف اميرالمومنين(ع) داشتند، اين بود كه خلافت و نبوت بايكديگر در يك خاندان جمع نميشود. فلهذا رسول خدا و اميرالمومنين ـ عليهما الصلاه والسلام ـ كه هردو ازيك خاندان هستند نميتوانند هم نبوت و هم خلافت را دارا باشند. و چون نبوت از رسول خدا مسلم است، نميتواند علي بن ابيطالب حائز خلافت گردد. ( https://motaghin.com/fa_booksPage_1921.aspx?gid=252)
بنظر بنده عدم جمع خلافت و نبوت با یکدیگر، اشاره به یک فرد، یعنی علی علیه السلام دارد. یعنی ادامه نبوت در علی را پذیرفته بودند و تمایل داشتند به همین سبب مانع خلافت ایشان گردند. این یکی از احتمالات هست.
[1] http://www.askdin.com/showthread.php?t=25581&p=809828#post809828
[2] http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C#cite_note-19
[3] نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰.
[4] عاملی، سلمان فارسی، ۱۳۷۵ش، ص۳۵.
[5] نک: نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، قم، ص۱۴۸
[6] عسکری، عبدالله بن سبا، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴۵
[7] مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، بیروت، ص۲۱۵
[8]https://hawzah.net/fa/Question/View/62739/%D9%81%D9%88%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1(%D8%B5)-%D9%88-%D8%A8%DB%8C%D8%B9%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%DA%A9%D8%B1#_edn5
[9] مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 657
[10] تاریخ طبری، ج 5، ص 223، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 147
[11] اخبار مکه، ص 115
[12] دائرة المعارف قرآن کریم، «بنیهاشم »، جلد ۶، صفحه ۳۳۰