مجید نواندیش : شبهات بسیار زیادی، جدی و قابل تعمقی نسبت به قران، پیامبر اسلام و .... وارد می شود. واقعیت این است که در این ادله مبنی بر این شبهات و پاسخگویی مذهبی ها به این شبهات یک تکافوی ادله وجود دارد. یعنی اگر شما فکر کنید بعنوان یک غیر مذهبی چیزی می توانید بگویید که مذهبی ها نتوانند جواب دهند اینطور نیست و بالعکس. واقعیت این است که در تفسیر، تاویل و توجیه در دین باز است و اگر دقیق مشاهده کنیم بسیاری از این شبهات با تفسیر و تاویل قابل هضم می شود. بواقع در این تکافویی ادله یک چیز قربانی و بنیاد سست آن کاملا هویدا می شود و آنهم تقدس گرایی ها و غلوها در حق ائمه و پیامبر می باشد.
واقعیت این است که اگر بخواهیم بپذیریم خدایی وجود دارد و پیامبر از طرف خدا آمده است، شبهات و اینها فقط در صورتی قابل هضم می شود که محدودیت مظروف یعنی پیامبران و ائمه ... را بپذیریم. باید قبول کنیم که آنها واقعا محدودیت داشتند. این دقیقا همان کاری است که مثلا سروش انجام می شود و سعی می کند محدودیت های شخصی، محیطی و زمانی پیامبر را منظور نماید.
درباره قران به صورت مشابه، تفاسیر متفاوتی در جواب شبهات عرضه شده است. اگر این تفاسیر کفایت نمی کند، مجبوریم باز هم شخصیت پیامبر را دخیل در قران بدانیم و مثلا مثل سروش قران را محصول پیامبر با وجود وحی یا بخشی از آن را حاصل رویاهای پیامبر بدانیم. این که تا چه حدی این ها برای ما کفایت کننده و آرام کننده قلب باشد، ارتباط به شخصیت هر کس دارد. اما روش کلی کار همین است که عرض شد. مجبوریم قبول کنیم دین در سطح پیش دبستانی به مردم آن زمان عرضه شده است.
به زبان دیگر، از نظر بین مذهبی ها و معتقدان به اسلام و غیراسلام سیستماتیک تکافوی ادله وجود دارد. نمی توان برای همه مردم یک نسخه پیچید و بگوییم شرع ثابت شده است. همه باید پایبند شرع باشند.
واقعیت این است که بنظر من در ادله بین مذهبی ها و غیرمذهبی ها تکافوی ادله وجود دارد. یعنی اگر شما فکر کنید بعنوان یک غیر مذهبی چیزی می توانید بگویید که مذهبی ها نتوانند جواب دهند اینطور نیست و بالعکس. واقعیت این است که درِ تفسیر، تاویل، توجیه در دین باز است و اگر دقیق مشاهده کنیم می بینیم خیلی از چیزها فقط با تفسیر و تاویل قابل هضم می شود. البته در این تکافویی ادله یک چیز قربانی می شود و بنیاد سست آن کاملا هویدا می شود. آنهم تقدس گرایی ها، غلوها و در نگاه واقع بینانه و بی تعارف کلا دین و مذهب بعنوان چیزی که از طرف خدا آمده است.
درباره متشرع بودن یا نبودن، بنظرم واقعا یک مسئله شخصی می باشد که به پارامترهای شخصی خود افراد بر می گردد. به تجربه های معنوی شخص، به خانواده، شخصیت و .... بواقع افراد دارای یک کشش شخصی به مذهب و غیرمذهب در خود می باشند که این کشش باعث انتخاب متشرع بودن یا نبودن آن می باشد.
سروش دینداری را به سه سنج دینداری معیشت اندیش که در دینداری تقلیدی و بر اساس سود و منفعت می باشد. دینداری معرفت اندیش که شخص بدنبال صدق و کذب قضایا و کشف حقیقت و عقلانی می باشد و دینداری تجربت اندیش که دارای تجارب دینی باطنی می باشند تقسیم بندی می کند[1]. سعی کنیم اگر جزء دینداران تجربت اندیش نیستیم، چون دینداران معرفت اندیش باشیم نه آنان که صرفا بصورت تقلیدی دنباله رو آباء و اجداد خود باشیم که قوم های مخالف پیامبران نیز بدلیل همین صفت با پیامبران خود مخالفت می کردند.
اما یک دین الحق وجود دارد که جامعه وقتی رشد می کند که به این باور ها برسد. در رعایت دین الحق یک بایدی وجود دارد بر خلاف شرع که انتخابی و شخصی می باشد. ربطی به مذهبی و غیر مذهبی بودن هم ندارد. درباره مبانی دین الحق در گذشته توضیح داده ایم که از آن جمله مختصرا می توان به نفی نژادپرستی، رعایت قاعده انصاف ، حق حیات، حق آزادی اندیشه، نفی خشونت و کینه ورزی نسبت به دیگر آدم ها و ... اشاره نمود.
بنابراین بطور خلاصه، متشرع بودن نسخه ای نیست که بتوان برای همه پیچید و افراد باید اختیار معتقد بودن یا نبودن به اسلام را داشته باشند. در مباحث قبلی بطور خلاصه اشاره شد که در دستورات دین اجبار نمی تواند وجود ندارد. و ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا. این الا به معنای مگر می باشد. همچنین دین یک فرایند عقلانی است و آنچه مخالف عقل جمیع بشر است نمی تواند جزء دین می باشد. همچنین در ادامه کمی درباره باطن علت معرفی توحید و معاد صحبت گردید. البته در مبحث توحید و شناسایی شرک مختصر ارائه شد که جای کار بسیار دارد که توحید اصل آن نفی شرک و طاغوت پرستی و در واقع رسیدن به آزادگی است و بعد اعتقاد به خدای یگانه. همچنین مشکلات بخشی از فقه اسلامی شرح داده شد و غده چرکینی که در فقه قدرت مدار اسلامی با نسخ ابتذالی وجود دارد کمی شرح داده شد.
مراجع