پوسته و باطن اسلام

پیامبر(ص) فرمود: اسلام غریب ظهور کرد و در آخرالزّمان نیز غریب خواهد شد. چه بسیارند مسلمانان که از اسلام جز پوسته‌ای وارونه بر خویش ندارند.

از علی(ع) پرسیده شد: آن زمان چه زمانی است؟ پاسخ گفته شد: زمانی است که پست‌فطرتان همه جا را پر می‌کنند؛ بزرگواران کمیاب می‌شوند؛ روزگاری است که پادشاهان چون درّندگان، تهیدستان، طعمه آنانند؛ راستی غارت می‌شود و دروغ، فراوان می‌گردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستی دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می‌گیرد و علنی به گناه افتخار می‌کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند.

در جایی دیگر پیامبر(ص) فرمود: «زمانی برسد که از قرآن، جز رسم الخطّی و از اسلام، جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنان‌که گروهی در جهان به دین خدا خوانده شوند در حالی‌که همین گروه از هر کسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان، آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.

نباید فقط پوسته اسلام را چسبید!

احکام اسلام علاوه بر ظاهر، باطنی داشته، دلایلی که باعث وجوب و گذاشتن آن حکم گذاشته شده است، خط سیر احکام اسلام و آنچه اسلام دنبال می نماید را باید فهمید.

از عالم ملکوت در توافق با تفکر و در جهت گفتار خودم می فرمایند: عقل حجت درونی انسان ست، اجازه اجتهاد هم داده شده است اجتهاد آسان نیست، بسیار دشوارست. دنیا را جهنم و مایه عذاب کردن برای مردم باسم احتیاط و تقوا اجتهاد نیست. مجتهد باید جامعه را بشناسد، با روانشناسی آشنا باشد، باطن و روح حاکم بر احکام اسلام و سیر آن را بفهمد و مطابق آن مطابق با روز اجتهاد نماید. تمام. والسلام