در این مقاله به بررسی داستان ابراهیم و پرندگان و تفسیر آن از دیدگاه خود می پردازیم. در سوره بقره آیه 260 آمده است:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني کَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلي کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَکَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَکيمٌ
ترجمه آقای صفوی (بر اساس تفسیر المیزان): و یاد کن هنگامی را که ابراهیم گفت : پروردگارا ، به من بنمای که چگونه مردگان را زنده می کنی ؟ فرمود : آیا علاوه بر ندانستن چگونگی آن ، ایمان نیز نیاورده ای ؟ گفت : چرا ، ولی پرسیدم تا دلم آرام گیرد. فرمود: چهار پرنده از این پرندگان را بگیر، سپس آنها را در حالی که با خود مأنوس ساخته ای بکُش و قطعه قطعه کن ، آن گاه بر هر کوهی بخشی از آنها را قرار ده ، سپس آنها را فراخوان که شتابان به سوی تو می آیند ، و بدان که خداوند مقتدری است که هیچ چیز از او پنهان نیست و حکیمی است که همه کارهایش براساس حکمت است .
لغت مهم این آیه »فصرهن« است. »فصرهن« در آیه به معنای «قطعه قطعه کردن« است یا با «خود مانوس کردن«؟ ابومسلم اصفهانی یکی از مفسرین مشهور اهل سنت می گوید: اولاً واژة «صرهن» طبق معناي مشهور «املهن یعنی مانوس کردن با خود» است و هيچ دلالتي در آية شريفه وجود ندارد كه معناي ذبح و قطعه قطعه كردن« را برساند. ثانياً اگر واژة «صرهن» با «الي» متعدي شود، داراي معناي «اماله» است، در حالي كه اگر به معناي «قطعه قطعه كردن« بود نبايد به «الي» متعدي ميشد و اگر گفته شود تقدير كلام الهيِ «فصرهن اليك» ، در واقع «فخذ اربعة من الطير فصرهن» است، اين خلاف ظاهر است. ثالثاً ضمير «ثم ادعهن» به طيور بر ميگردد و اگر بخواهد به اجزاء متفرق و قرار داده شده بر سر كوهها برگردد، خلاف ظاهر است؛ همچنين ضمير «يأتينك سعياً» نيز به طيور باز ميگردد.
بنابراین »فصرهن« در این آیه معنای »مانوس کردن معنی میدهد، ولی وقتی با »الیک« متعدی می شود، معنای »مانوس کردن با خود« میدهد. اگر با »الیک« معنای »قطعه قطعه کردن« را فرض کنیم، معنا بواقع می شود »با خودت قطعه قطعه کن که از نظر ابومسلم اصفهانی مفسر مشهور اهل سنت ترکیب غلطی است. ابومسلم خراسانی لغت دان بوده است و از نظر لغت معنای »قطعه قطعه کردن« را غلط می دانسته است.
یک چیزی که مفسرین را به اشتباه انداخته یک روایت بدون سند است .که او پرندگان را به به ده قسمت تقسیم کرد. و در ده کوه گذاشت. این روایت بدون سند و مرسله و یا ضعیف منشا ان تفاسیر شده است.
چون با »الی« فعل »فصرهن« متعدی شده است. مفسرین 99% اشتباه می کنند. »فصرهن الیک« یعنی برای خودت انها را اهلی کن و با خودت مانوس کن. همه لغت شناسان میدانند معنی آن »املهن الیک« است. مترجمین هم در ترجمه های فارسی هم پیش فرض های خودشان را به ترجمه اضافه کرده اند که باعث می شود مخاطب فارسی به اشتباه بیفتند.
آقای مکارم شیرازی، دلیل معنای »فصرهن« بر »قطعه قطعه کردن« را کلمه »جزاء« در آیه دانسته است. در حالیکه »اجزاء« می تواند به چهار طیر که جمعش طیور می شود، بر گردد. می تواند منظور تک تک آن طیور باشد. لزوما به معنای اجزاء قطعه قطعه شده طیور نیست. بنابراین جزء به واحد این طیور بر می گردد نه به اجزای هر کدام از این طیور. در آیه خبری از مخلوط کردن هم نیست، در حالیکه مترجمان عموما آن را ذکر کرده اند.
سوال
ابراهیم
خلیل، درباره
کیفیت احیا
مردگان از خاک
بود. چرا باید
پرندگان را
ایشان قطعه
قطعه کند. این
قطعه گوشت ها
حکم خاک
ندارند، حکم
اجزای گوشتی
را دارند.
اصلا اگر
اجزای گوشتی
نه خاک را
بخواهیم احیا
کنیم، چرا آن
را باید
ابراهیم خلیل
سرکوه بگذارد؟
در قران به
پرنده زنده
کردن عیسی روح
الله اشاره
شده است. اما
در آیه کلمه »باذن
ربی« بکار
رفته است. اما
اینجا بکار
نرفته است.
همچنین در
داستان قبلی
عزیر اقرار می
کند. اما در اینجا
ابراهیم چنین
حرفی نمی زند.
خداوند به او
می گوید اعلم
ان الله عزیز
حکیم.
اما چرا برای توصیف احیاء اینگونه عمل شد؟ جاذبه ابراهیم که آنها را بسوی خود می خواند باعث می شود پرندگان برگردند. این یعنی یک جاذبه ای که می آید اجزاء متفرق را متحد و اصطلاحا ترکیب می کند.
در زبان عربی »ثم « یک تاخیر زمانی است. آخوندهای زبان عرب می گویند »ثم « برای تراخی است و »ف «برای سرعت و وقایع پی در پی. اگر در آیه می گفت قطعه قطعه کن باید عبارت فجعل علی کل جبل می آورد. اما گفت ثم اجعل، چون »ف « افاده زمان کم می کند و ثم افاده زمان زیاد. اول آیه می گوید خذ، یعنی پرندگان را بگیر که زمان کمی میخواهد. فصرهن یعنی با خود مانوس کردن که مانوس کردن زمان می برد لذا بعد از آن ثم اجعل آمده است.
آقای جوادی آملی شاگرد علامه طباطبایی در نقد ابومسلم خراسانی می گوید: امّا اينكه فرموده است ﴿فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فصرهنَّ﴾ البته خيلي از لغويين صار, يصور را به معناي «أمال, يميل» گرفتند, امّا وقتي دوباره مراجعه كرديم برخي از قدماي اهل لغت «صار, يصور» را به معناي «قَطّع, يُقطّع» گرفتند; پاره پاره كردن: ﴿فَصُرْهُنَّ﴾ يعني پاره پاره كن; امّا چرا ﴿إليْكَ﴾ بعد از ﴿فَصِرْهُنَّ﴾ آمده است اين همان بيان سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) ]علامه طباطبایی[ است كه ميل در او تضمين شده است چرا ميل در اين صُر تضمين شده است؟
تضمین در عربی عبارت است از دادن معناي کلمه اي به کلمه ديگر تا آن کلمه، در صورت وجود قرينه، هر دو معنا را ادا کند. اين قاعده در هر سه قسم کلمه در عربي ( اسم و فعل و حرف ) کاربرد دارد. ازينرو تضمين را در عربي بابي وسيع دانسته اند.
تضمين در فعل و حرف مانند «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُاللّهِ..» فعل يَشْرَبُ با حرف جرّ «مِن» به کار ميرود، ولي در اين آيه با حرف جاره ب آمده، زيرا متضمن معناي فعل «يَرْوي» (سيراب ميشود) يا يَلْتَذُّ (لذت ميبرد) است، و مفهوم آيه چنين است: چشمه اي که بندگان خدا در ضمن نوشيدن از آن، سيراب ميشوند يا لذت ميبرند. همچنين ميتوان گفت که حرف باء متضمن معناي «مِن» است. تضمين در اسم مانند قول اعشي : سُبْحانَ مِنْ عَلْقَمَةَ الف'اخِرِ؛ کلمه « سبحان » متضمن معناي برائت است، لذا با حرف جاره «مِن» و به معناي «بَراءَةً منه» آمده است.
در اينجا هم مطابق تعريف تضمين، كلمه اي به فعل نسبت داده شده تا با وجود قرينه هر دو معنا براي فعل به كار گرفته شود ( از الي معناي انس گرفتن درميايد به قرينه نشان دادن احيا هم معناي صرهن قطعه قطعه شدن در نظر گرفته ميشود چون براي زنده كردن بايد مرده اي باشد ) به عبارت ديگر با اين بيان و در نظر گرفتن الي به عنوان تضمين فعل اينطور معنا مي شود كه ضمن انس ايجاد كردن قطعه قطعه هم كن حالا اين سرش چيست ؟ سرش آن است كه پس از احيا همان طور كه انسان الي ربهم يحشرون است چون روح كشش دارد به سمت الله و او را ملاقات خواهد كرد در اينجا هم آن كشش و علقه و انس بايد ميان طير و ابراهيم ايجاد شود پيش از قطعه قطعه كردن مرغ تا پس از احيا به نوعي صحنه حشر بازسازي شود و طيور به سمت ابراهيم جذب شوند به سبب آن علقه قبل. این بازنویسی بیان علامه طباطبایی و شاگردشان فارغ از نظر خودم[1] می باشد.
بحث از
کیفیت احیاست.
به نیروی
جاذبه که اجزا
را تجمیع
میکند با قوه
جاذبه و اگاهی.
انس کبوتر به
ابراهیم هم به
علت جاذبه
ابراهیم است. چون
فكر میکند به
او غذا میدهد و
به سویش بر
میگردد.
فصرهن، اصلش
معنی انس و
علاقه و میل
(در عرفان
جاذبه ربوبی و
عشق ربوبی)
میدهد.
در جلسات مجمع اللغة العربية در قاهره ، مباحثي در بارة تضمين مطرح ( رجوع کنيد به عباس حسن ، ج 2، ص 584 ـ 593) و نتيجة اين جلسات چنين اعلام شد: تضمين ، قياسي است نه سماعي ، و بايد سه شرط در آن منظور گردد: وجود مناسبت بين دو فعل ، وجود قرينه اي که مانع از اشتباه باشد، سازگاري تضمين با ذوق عربي. پيشنهاد مجمع آن بود که جز براي غرض بلاغي از تضمين استفاده نشود (يعقوب ، ص 210 ـ 211).
با توجه به اينكه در اينجا هم ذكر شده كه دو فعل بايد مناسبت داشته باشند پذيرفتن وجود تضمين در اين مورد به خصوص سخت ميشود. خلاصه در تضمین بالاخره بین دو فعل باید سنخیت باشد مثل نوشیدن و لذت. نه اینكه فاصله نوری معنایی به هم داشته باشند که تضمین بشود. اگر الیک نمیاورد می توانست گفته شود تضمین به سختی ممکن است. اما چون الیک آورده است قاطعانه می توان گفت تضمین روی نداده است[1].
بطور کلی بنابراین می توان نتیجه گرفت هم کارما، هم تناسخ، هم بهشت و جهنم، هم صحرای محشر و هول قیامت، بهشت و جهنم دائمی می توانند درست باشند. هدف تربیت انسان بوده است هدف این بوده است که انسان بشدت مراقب اعمال و کردار خود باشد.
بنده حال انسان محتضر که ناگهان خوب شده است را می بینم، از خوب ها شاد می شود، از بدها دلش می گیرد. یک حال عجیبی است. این روح هم زیست با بدن شده است. بر بدن، روان و مغز موثر است. گفته اند عالم برزخ 50 هزار سال می باشد. بعدا در مقاله رجعت، تناسخ این مطلب را بیشتر خواهیم گشود. اما فریب نخورید که قرار است یک روح همه این راه را برود.
می تواند مسائل پیچیده تر از آن باشد. ممکن است یک کارخانه روح سازی داشته باشند. روح شما می رود به حسابرسی ، عالم برزخ. یک کپی از آن روح می گیرند، از کجا منحرف شد، اصلاحش می کنند، بعد می فرستندش جایی که بنظر برایش مناسبتر باشد.
رجعت، تناسخ هم همینطور هست. روح اصلی فرد هست. یک کپی از آن، الله اعلم، آنچه که مناسب می دانند هست. الله اعلم. فضولی موقوف. آن بدن در برزخ در رنج و عذاب است که آیا حق را در می یابد بالاخره یا نه، می فرمایند سخت و دردناک است، ساده نپندارید! نه حساب کس ذره ای پس و پیش شود نه ذره ای از قلم بیفتد، پروردگار متعال می فرمایند. در قران مجید گفته ایم.
هدف آن ها تکامل و تربیت ارواح می باشد. البته عقل موهبت الهی است. الله اعلم.
ساده نپندارید. این دنیا برای لهو و لعب و بازی آفریده نشده است. اگر یک آجر کج گذاشته شود دیوار تا ثریا می رود کج.
شاید واقعا بهشت و جهنم دائمی جسمانی هم بعد از هول قیامت باشد. بعد از هول قیامت ارواح شرور وارد جهنم دائمی با بدن های جسمانی در خلقتی جدید گردند و ارواح صالح در تربیت خلقت جدید بکوشند و بیشتر اوج گیرند، کس چه داند، الله اعلم، می فرمایند. انتخاب با شماست صالح باشید یا شرارت را انتخاب نمایید. گام اول که آمدی تا آخرش مجبورت می کنند بروی. می فرمایند این دنیا را بهر لهو و لعب، بیهوده نیافریده ایم. تمام. والسلام علی الصالحین. والسلام علی المجید که بالاخره هدایت شد. بخاطر ضعف ایمانش فهم و درکش پایین رفت. تمام. والسلام علی المجید و الصالحین و ادخال السرور. تمام. پروردگار عالم بودند.
خلاصه همیشه پایت گیر است، راه فراری نیست.
دانشمندان صدها سال در تلاش بوده اند تا تعریف منسجمی از خودآگاهی ارائه دهند، همچنین منشاء فیزیکی خودآگاهی را در مغز کشف نمایند[2]. فرضیه های متعددی در این اواخر بطور مثال در مرجع [1] در سال 1395 ارائه گردیده است که هنوز نیازمند بازبینی و تکرار می باشند.
فرضیات متعددی بیان شده است، اهمیت مطالعات خودآگاهی یا ماهیت ذهن به حدی در حال اوج گرفتن است که نشریه ساینس در سال ۲۰۰۵ اقدام به ارائه ۲۵ سؤال از مهمترین سؤالهای علمی قرن حاضر نمود، و در این گزارش، مطالعات علوم خودآگاهی در مکان دوم مهمترین پرسشهای علمی کنونی جهان قرار داده شد[3][4].
بر اساس مرجع [4] یکی از راههای مطالعه خودآگاهی در علوم اعصاب، بررسی مکانیزم اثر داروهای بیهوشی است. این مرجع خود می گوید با وجود در دسترس بودن تمامی این اطلاعات، نحوه عملکرد این داروها در هاله ای از ابهام قرار دارد.
از عالم ملکوت می فرمایند: هیچگاه نخواهید توانست به انسجام نظری درباره مرکز فیزیکی خودآگاهی در مغز انسان دست بیابید. هیچگاه! بیایید پنجه در پنجه این ادعای ما اندازید! مرکز خودآگاهی انسان علاوه بر منشاء مغزی، منشاء روحی، نفسانی هم دارد. حاصل همجوشی این ها و تأثیر متقابل اینها در یکدیگر می باشد. درک و فهم ماهیت آن برای شما بسیار سخت و دشوار است. اما مراد و مقصود این بود که بدانید مرکز خودآگاهی که ما خویشتن خویش می نامیم بعد از مرگ شما حفظ خواهد گردید، عذاب، عقوبت، رنج، پاداش و کیفر وعده داده شده را بعد از مرگ خود شما یا مرکز خویشتن خویش شما همواره احساس خواهد نمود. از پروردگار بترسید و تقوای الهی پیشه نمایید.
[1] تمامی تفسیر مطرح شده درباره آیه توسط استاد گمنامی بیان شده است.
[3] http://www.sciencemag.org/sciext/125th/
[4] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C