دو قطب خیر و شر

بر اساس آموزه های زرتشت و داده های متون دینی مزدیسنا، جهان میدان نبرد میان نیروهای خیر و شر (یا نیکی و نیروهای نور و خوبی از یک سو و اهریمن نیروهای تاریکی از سوی دیگر) است[1].

 

کنفوسیوس آفرینش جهان را مبتنی بر قانون قطبیت می‌داند؛ به این معنی که از هستی مطلق، نخست موجودی یگانه که خود کنفوسیوس آن را قطب بزرگ می‌خواند منبعث می‌شود و همراه آن قطب دیگری که قسمت پذیر است به وجود می‌آید. این دو قطب با هم روبرو و به هم پیچیده می‌شوند. از این جا جهان کون و فساد مانند دو نیروی قوی و ضعیف یا روشنایی و تاریکی و یا نماینده صفات مرد و زن، پا به عرصه هستی می‌گذارد و تغییر و تبدیل یافتن این دو قطب، اساس به وجود آمدن خوبی یا بدی یا خیر و شر است.

 

 

در جهان غیب، نسبت به انسان دو نیروی خیر و شر وجود دارد. بخشی از اجنه شر محسوب شده و اصطلاحا شیاطین نامیده می شوند. در مقابل نیروهای شر، نیروهای خیری هم نسبت به انسان وجود دارد که بخش عمده آنها فرشتگان و ملائکه می باشند. میان نیروهای خیر و شر تعادلی وجود دارد.

 

بخشی از جن ها جزء شیاطین می باشند. اینها با انسان ها دشمن هستند. سعی می کنند فتنه انگیزی در این دنیا انجام داده، از کینه و دشمنی میان ابناء بشر استفاده کرده، جنگ افروزی و خونریزی راه بیندازند. ملائکه هم کسانی هستند که جزء نیروهای خیر بوده. سعی می کنند این دنیا را سر و سامان دهند. بشر را با رشد عقلانی رشد و هدایت نمایند. دقت کنید وسیله ملائکه برای هدایت انسان ها عقل انسان ها می باشد. علی الخصوص در هنگام بعثت پیامبران بزرگ، عمدتا بدلیل غلبه شیاطین در آن هنگام، این نبرد و جنگ بسیار آشکارتر و هویدارتر می شود.

 

هنگام بوجود آمدن انسان، اجنه که قبل از انسان بوجود آمده بوده اند، نسبت به انسان دچار حسادت و قیاس می شوند. تصمیم به نافرمانی و شرارت می گیرند. خداوند قبول می کند. اگر قبول نکند آنها قدرت و نیرویی پیدا نمی کنند. بواقع نیروهای خیر و شر تا حدی سعی می کنند عادلانه برای امتحان بشر، برای سازندگی بشر، برای رشد و تعالی انسان بازی کنند. بطور کلی بسیاری از پیشرفت های و رشدهای انسان در دوران جنگ روی داده است. جنگ و وجود نیروهای خیر و شر، سختی ها می تواند باعث ساختن انسان، تعالی و رشد روح و انسان گردد.

 

آیه 62 تا 64 سوره اسراء دقت کنید شیطان به پروردگار می گوید:

[سپس] گفت به من بگو اين كسى را كه بر من برترى دادى [براى چه بود] اگر تا روز قيامت مهلتم دهى قطعا فرزندانش را جز اندكى [از آنها] ريشه‏كن خواهم كرد«62»

فرمود برو كه هر كس از آنان تو را پيروى كند مسلما جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفرى تمام است«63»

و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نمى‏دهد«64»

 

دقت کنید پروردگار خود اجازه می دهد و قبول می کند، اما مشروط. شیطان تا روز قیامت مهلت می خواهد. اما خداوند می فرماید: بنابر تصریح آیات قرآن خداوند این مهلت را به او می‌دهد: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (سوره حجر 37، 38)

 

همانطور که گفته شد ارواح دارای درجه بندی هستند. سطوح درجه ارواح را به تعدادی سطح مثلا هفت تا تقسیم بندی کرده اند که اصطلاحا با توجه به باورهای علمی گذشتگان آن را هفت آسمان نامیده اند.

 

نیروهای خیر، امکان دسترسی به سیستم داوری و قضاوت با استفاده از ارواح را به نیروهای شر بطور محدود داده اند.

 

نیروهای خیر سعی می کنند منصفانه عمل نمایند. یک تقسیم کاری بین نیروهای خیر و شر روی داده است. بعضی روزها سعد نامیده شده اند و بعضی روزها نحس نامیده شده اند. بعضی مکان ها نیروهای خیر بیشتر حضور دارند و بعضی مکان ها نیروهای شر بیشتر حضور دارند.

 

ملائکه و فرشتگان می گویند:

روزهای قمر در عقرب چرت است. بله بعضی روزها به ما و بعضی روزها به نیروهای شر اختصاص می یابد. تقسیم کار وجود دارد. اما ما خودمان تعیین می کنیم. فرمول خاصی هم ندارد. مگر آنها که در آیات و روایات آمده است.

 

واقعا در این دنیا به تعبیر حضرت زرتشت، جریان خیر و شر و نبردی میان حق و باطل وجود دارد. یک جنگ واقعی در جریان است که عموما انسان ها از آن غافل و ناآگاه هستند. بیشتر انسان ها در این جنگ و نبرد اسباب و وسیله بوسیله نیروهای خیر و شر می شوند و بسته به اعمالشان هم مورد محاسبه قرار می گیرند و مجازات می شوند. تعداد کمی سردمدار اصلی بین نیروهای خیر و شر می گردند. پیامبران عموما وقتی که نیروهای شر قدرت یافته اند و به هنگام نیاز مبعوث گشته اند.  همچنین پیامبران نوک پیکان جریان شر می باشد و آنها بدین منظور جنود الشیطان را تشکیل می دهند. انسان هایی در این نبرد و جنگ پیامبران با نیروی شر وجود دارند که روح خود را به نیروی شر و شیاطین می فروشند. آنان هیچ امیدی به اصلاحشان وجود ندارد و سراسر پخش کننده فساد بر روی زمین هستند. به همین دلیل زنده ماندن آن نه تنها سودمند بلکه مضر است. این افراد بهتر است کشته شوند و زنده نمانند.

 

برای همین است که حکم ساحر شیطانی در تمامی ادیان مرگ است. قابل توبه هم نیست. چون ساحر وقتی آلوده شیاطین می شود، دیگر نمی تواند خود را خلاص نماید. انسان ها عموما در این نبرد ما بین سیاه و سفید مطلق هستند. حالا به یک طرف متمایل تر.

 

شیاطین و کلا نیروهای غیبی، توانایی بالایی در شناخت انسان دارند. آنان براحتی وضعیت روانی و روحی انسان را قادرند تشخیص دهند. احساس و هیجانات مستولی بر انسان را در هر زمان براحتی قادرند تعیین کنند. همچنین به مرور زمان نقاط ضعف و قوت هر انسان ، بهتر از خود انسان می توانند بشناسند و می توانند از نقاط ضعف انسان ها برای فریب و گمراه کردن انسان ها استفاده کنند. از این نظر محاط بر انسان هستند.

 

برای آنان پیش بینی نحوه عمل انسان ها در وقایع مختلف، بر اساس احساس و وضعیت روانی دشوار نیست. از این نظر بعضی وقت ها شیاطین بگونه ای عمل می کنند تا این تصور بوجود آید که انگار از آینده اطلاع دارند.

 

لازم است بدانید تصور بسیاری از ما از اصطلاح گمراه کردن انسان توسط شیاطین این است که این لغات بار مذهبی و دینی دارد. آن ها فقط می خواهند انسان به جهنم برود. اینطور نیست. بر اساس تجربه می گویم که آن ها کلا با انسان دشمن هستند. آنان سعی می کنند انسان را در زندگی در مراحل مختلف گمراه کنند، فریب دهند و این ربطی به دستورات مذهب و دین هم ندارد. در زندگیتان کلا سعی می کنند شما را فریب دهند. به اشتباه بیندازند.

 

در سوره یس آیه 60 داریم:

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ

ای فرزندان آدم ، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید ، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟

 

شیاطین روش های بسیار مختلف و متعددی برای فریب دادن انسان دارند. یکی از روش های آنان خرافه سازی و سمبولیک سازی می باشد. در این حالت به یک نماد، یا یک اتفاق بار معنایی اضافی به آن می بخشند. در ابتدا همه چیز درست است و درست عمل می کند. ولی بعد از مدتی خرافه می شود و از آن برای گمراه کردن و به اشتباه انداختن انسان استفاده می کنند.

 

از مکر و نیرنگ و فریب دادن، بازی و نمایش دادن بسیار استفاده می کنند. برای انسان های دیندار، آنان سعی می کنند اعمال شما را نزد شما جلوه دهند. به شما خودخواهی، کبر و غرور بدهند. اینگونه باشد که خود را برتر از دیگران بدانید و فقط سخن و حرف خود را درست بدانید.

 

در آیه 48 سوره انفال آمده است:

وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلي‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْکُمْ إِنِّي أَري‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقابِ

و [ یاد کن ] هنگامی را که شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد ، و من پناه شما هستم.» پس هنگامی که دو گروه ، یکدیگر را دیدند [ شیطان ] به عقب برگشت و گفت: «من از شما بیزارم ، من چیزی را می بینم که شما نمی بینید ، من از خدا بیمناکم.» و خدا سخت کیفر است.

 

 

پروردگار می فرمایند:

بر شما باد به عدم تعریف و تمجید از یکدیگر! باشد تا رستگار شوید

 

یکی از روش هایی که فراوان مورد استفاده قرار می دهند، همزمان سازی یا سنکرون سازی می باشد. یک راه برای سمبولیک سازی همزمان سازی می باشد. ملائکه غیررسمی می گویند ما هم از این روش فراوان استفاده می کنیم.

 

در داستان هایی که از بزرگان دین، عرفا، داستان های زیادی وجود دارد با این مضمون مشابه، که بطور مثال فردی وارد جلسه یکی از عرفا یا بزرگان دین شده است. مطلبی می خواسته بگوید، سوالی در ذهن داشته، یکهو، آن عارف یا بزرگ دین همان موقع به وی توجه کرده است و مطلبی گفته است که پاسخ سوال وی بوده است. یا مرتبط به اندیشه وی بوده است. این داستان ها که بعنوان کرامات نقل می شود، بدیع و غیر عقلانی بنظر نمی آید. چگونه اتفاق می افتند؟ آیا آن عارف، عالم دینی از افکار همه شرکت کنندگان و رجوع کنندگان آگاه است که می فهمد به کدام یکی چه بگوید؟ کی التفات کند؟ بنظر بنده ممکن و منطقی نیست. این همان همزمان سازی یا سنکرون سازی می باشد.

 

بسیاری از اعمال، سخنان ما ناخودآگاه روی می دهد. نیروهای خیر و شر بسته به شخص دارای قدرت تاثیرگذاری در اعمال ناخودآگاه هستند. همزمان سازی اینگونه صورت می گیرد. ناخودآگاه بر زبان آن عارف، بزرگ سخنانی مرتبط با سوال یا اندیشه سائل بر زبان آورده اند و همزمان به آن شخص التفات کرده است. ملائکه غیر رسمی توضیح پیشین را تقریبا تصدیق می کنند.

 

داستان هایی است، از کمک هایی که به افراد به هنگام نیازمندی ناگهان می رسیده است. ملائکه غیررسمی تصریح می کنند این ماجراها کمی با مسئله همزمان سازی تفاوت دارد.

 

در آیه 18 سوره ق آمده است:

ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ

[ آدمی ] هیچ سخنی را به لفظ درنمی آورد مگر اینکه مراقبی آماده نزد او [ آن را ضبط می کند ] .

 

گفته اند دو موجود غیبی نویسنده اعمال انسان می باشند که نام آنها را رقیب و عتید گفته اند. اینان بواقع مراقب اعمال انسان نیز هستند. عتید، در لغت به معنای مهیای انجام کار می باشد. وی سعی می کند انسان را آماده و مهیا کند. برای اینکار از روش سختی دادن و اذیت کردن انسان در جهت آموزش نیز استفاده و بهره می برد.

 

پروردگارت سخن می گوید:

همانا بدانید و آگاه باشید شیاطین بعنوان شرور عالم غیب، خود انتخاب کردند که شما را گمراه و اذیت کنند. از راه حق دور کنند. ما نیز این امر بر آنان واجب گردانیدیم. شرور می گویند ما بر این تکلیف راضی بودیم و هستیم. برداشتیم.

 

جبرییل امین می فرماید:

بار تکلیف از دوش شیاطین برداشته شده است. اما آنها لزوما از سعی در گمراه کردن انسان دست برنخواهند داشت. بسیاری از آنان با جنس انسان دارای دشمنی و عداوت می باشند. تمام. جبرییل بودم.

 

 

اما در باب توبه، باید بگویم توبه مقبول تنها وقتی اتفاق می افتد که آن عمل زشت مورد توبه ترک گردد. ملائکه غیر رسمی می گویند نیت توبه، استغفر الله و .... سیئات آن گناه را پاک می کند اما محو نمی شود. مِثل سطل آشغال کامپیوتر است. گناهان به آنجا منتقل می شود. به محض اینکه دوباره آن عمل زشت بر حسب عادت و بی مبالاتی انجام شود، همه سیئات قبلی باز گردانده می شود.

 

متاسفانه امروزه کلاه گذاشتن سر دیگران، کلاه شرعی گذاشتن رواج دارد. بعضی خدا و ملائکه را هم همچون دیگر انسان ها فرض کرده اند و تصور می کنند می توانند سر آن ها کلاه بگذارند. پروردگار از همه نیات و خطورات آگاه هستند.

 

کمی در باب اذیت و آزارهایی که در طی سالیان به من وارد نمودند توضیح میدهم. اولا باید دقت کنید که تطور و حرکت وجود داشته است. اینطور نبوده است که از اول با من سخن بگویند. در طی سال های اولیه، اذیت ها و آزارها دارای تطور بود. هر گاه در مرحله ای به تسلط و فائق شدن بر آنها نائل می شدم. برگ برنده دیگری رو می کردند. شدت بیشتری می بخشیدند. روش های تازه دیگری استفاده می کردند. در نهایت ابلیس با جنود الشیطان به اذیت و آزار بنده پرداخت. برای من جهنم ساختند. هدفشان بنده بودم. فقط به مرگ من راضی بودند! لطف خدا بود باقی ماندم.

 

شاید مهمترین چیزی که دنبال آن بودند، عصبانی و خشمگین کردن بنده بود. همیشه انواع اذیت و آزارها برای خشمگین کردن بنده انجام می دادند. اولین و مهمترین درسی که قران به من آموخت و بر روی آن تاکید ویژه داشت، عدم عصبانی شدن و خشمگین شدن،  صبور بودن بود.

 

آنها در طی این سال ها نقاط ضعف من را شناخته بودند. من انسان هستم. دارای ضعف ها و خصوصیات اخلاقی مانند هر انسان دیگری می باشم. بطور مثال آدم حساسی هستم. سعی می کردند از طریق نقاط ضعف که من خود نمی دانستم و به آن ها علم نداشتم، به من ضربه بزنند. آنها از باورها، افکار و اندیشه های من آگاه بودند. سعی می کردند با سوء استفاده از باورها و افکار خود من، بنده را گمراه نمایند. بسیار سخت است ایستادگی در برابر دشمنی که از همه اندرون تو، افکار و احساساتت مطلع است. تو را بهتر از خودت می شناسد و از آنها برای ضربه زدن به تو سوء استفاده می کند.

 

در مقاله روایت تجربه معنوی وحی[] اشاره نمودم که سه بار تحت شوک درمانی قرار گرفتم. هر سه بار، تقریبا روند کار بدین صورت بود که از سمبولیک سازی استفاده می کردند. به مقدار غیر قابل باوری، مفاهیم سمبولیک برای بنده می ساختند. یک دنیای مجازی با مفاهیم سمبولیک برای بنده خلق می کردند. سعی می کردند با من دوستی نمایند، من را کمک و راهنمایی درست می کردند. بواقع اعتماد من را به خود جلب می کردند. اما بعد از جلب اعتماد من، شروع به گیج کردن من می کردند. بعضی راهنمایی، بعضی اذیت و آزار می کردند. هنگام شدت گرفتن اذیت و آزارها، بعضا چندین شب متوالی، امکان خواب کامل و آرامش را از من می گرفتند. انسان هنگام بی خوابی، دچار توهم می شود. یک نفر در آزمایش های روانشناسی، بعد از حدود یک هفته نخوابیدن فکر می کرده است که فرشته است.

 

با من بازی می کردند. یک نمایش و دنیای مجازی برای من ساخته بودند که الان دیگر خرافه بود. از آن برای گمراه کردن استفاده می کردند. متوهمانه، با اعتماد داشتن به آنها، بگونه ای رفتار می کردم که آدم های عادی و نرمال آنگونه رفتار نمی کنند. هر انسان میزان صبر و تحملی دارد. من هم انسان هستم. زمانی می شد که صبر و طاقت خود را از دست می دادم. دقیقا در همان مواقع از فرصت استفاده می کردند و ضربه کاری وارد می کردند. در نتیجه من را به بیمارستان می بردند و دکتر بی خبر از وقایع، شوک درمانی بعنوان یکی از راههای اثر کننده سریع پیشنهاد و توصیه می کرد.

 

بنده تا سال ها نمی دانستم با چه و چه کسانی طرف هستم. دلیل این همه اذیت و آزار را نمی دانستم. چرا با بنده اینطور می کنند؟ سوالات بی پایان و بی جوابی برای من وجود داشت. جوان، خام و نپخته بودم.


 

 

مراجع

[1] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%A7