اشکالات، معجزات پیامبران

خود علما و فقها می گویند خلق ایجاد معجزه به محال عقلی تعلق نمی گیرد. اصطلاحا می گویند وجود به محال تعلق نمی گیرد. بسیاری از معجزات نقل شده پیامبران، اگر بصورت علمی و ریز مورد بررسی و کنکاش قرار گیرند محال عقلی می باشند.

 

تصور میکنم رسمی در گذشته وجود داشته است که پیامبران با یاران خویش هنگام وقوع اتفاقی، قرار می بستند که آن را بصورت معجزه مانند بین مردم تعریف کنند. جبرییل امین هم در متنی به این موضوع اشاره کرده است. حالا این ممکن بوده است که به دستور پروردگار باشد یا نه. بهرحال یاران بدلیل ایمانی که به پیامبر یا ائمه داشته اند، به آن قرار پایبند می ایستاده اند و آن طور نقل می کرده اند.  ملائکه غیررسمی وجود چنین رسمی را تایید می کنند.

 

اسطوره سازی راهی بوده است برای اینکه نام آنها در تاریخ بماند. راه ثبت نام ها در آن زمان اسطوره سازی بوده است.
اسطوره ها در زمانیکه ثبت وقایع در ذهنها بود نه در کتابهای کثیر(ّبه علت محدودیت اوراق و کتاب در گذشته های دور) و هارد و فلش و غیره و این چیزها نبود که وقایع را ثبت کند اسطوره ها که یک نوع آگراندیسمان وقایع تاریخی بود باعث ضبط وقایع دارای پیام در اذهان میشد تا بماند.

بصورت غیر رسمی ملائکه اشاره می کنند خوب یک داستان مبالغه شده اسطوره مانند شده در بین مردم بطور رایج وجود داشته است. یک حقیقت که ملائکه می دانسته اند. می گویند مبنا را در ذکر داستان در قران، همان داستان مبالغه شده گذاشته اند. بواقع آن را ذکر کرده اند اما با هدف پند و اندرز. غیررسمی می گویند همه داستان ها پند و اندرزی دارند. هدف از ذکر داستان بیان پند و اندرز آن داستان بوده است.

اما نشانه هایی هم برای درک حقیقت و داستان حقیقی هم در آیات قران گذاشته اند. غیررسمی می گویند فقط همین. نشانه هایی که می تواند شاید به حقیقت رهنمون کند یا کمی مخاطبان صاحب عقل و اندیشه را در اقناع گیج کند.

 

 

درباره چگونگی تولد عیسی، ملائکه و فرشتگان بطور جدی می گویند جزء اسرار است و آن را فاش نخواهیم کرد. هر فکری هم می خواهید بکنید. اما جزء اسرار است و فاش نمی کنیم.

 

پروردگار می فرمایند:

بدانید و آگاه باشید! مریم عفیفه و پاکدامن بود وگرنه فرزندش عیسی علیه السلام روح الله و من جمله صالحین پیامبران صدیقین شهدا از جمله ابرار نمی گردید. والسلام علی عیسی روح الله.

 

زنده شدن مردگان توسط عیسی می توانسته شاید هم روند احیا باشد که روی می داده است. شاید هم تقریبا زنده بوده اند مثل آنان که به سردخانه می برند و بعد چند روز می فهمند زنده هستند، اینطوری احیا و زنده شده اند.

 

پروردگار می فرمایند:

گفته اند معجزه به محال عقلی تعلق نمی گیرد، این سخن درست و بجا هست. عیسی علیه السلام عملیات احیاء تازه مردگان را آموختیم، مابقی آن مبالغه تاریخی می باشد. تمام. والسلام.

 

یا مثلا ابراهیم در یک شرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته است، تحت آزمون و شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار گرفته است توسط حکام وقت که عموما آدم ها در آن شرایط می مرده اند اما وی نجات یافته است گفته اند از آتش بسلامت عبور کرد.

ملائکه سخن می گویند:

اما در بابت ابراهیم، وی را به پیمودن راهی سخت و صعب العبور فرمان دادند. آتش اصطلاحا به جان وی انداختند. او بسلامت آن مسیر را پیمود. والسلام.

 

برای عبور موسی و یارانش از رودخانه ، تصور می کنم نیازی به شکافته شدن رودخانه نبوده است. کافی بوده است پروردگار به او روش پل زدن، طناب بستن یا قایق درست کردن را یاد می داده است. اما بعد از عبور، حضرت موسی با یارانش این طور قرار می گذاشته است که بگویند رودخانه شکافته شد.

موسی و یارانش بسختی و هنرمندی، راه ارتباطی با اونور رودخانه وصل کرده اند، مثلا ریسمان محکمی به آن طرف رودخانه بزرگ احتمالا نیل بسته اند و بعد با استفاده از آن رد شده اند و بعد این داستان ساخته شده است. فرعون هم سعی کرده است همینکار را بکند اما موفق نشده است و غرق شده است مثلا شاید ریسمان پاره شده است. اصلا شاید پلی ساخته اند بعد وقتی می خواسته فرعون از روی پل رد شد، یاران موسی پل را خراب کرده باشند و پاره کرده باشند. ملائکه بصورت غیررسمی می فرمایند با کمک دلو و ریسمان چاه بسلامت عبور نمودند برخلاف یاران فرعون.

 

طوفان نوح مسلما کل زمین نبوده است. در بخشی از زمین شاید اصلا در قریه ای فقط روی داده باشد. سیلی بوده است که آمده است.

 

سلیمان نبی اینطور نبوده است که حیوانات یا گیاهان با وی صحبت کنند. بنده یک گیاهی داشتم، بعضی وقتا مانند روش وحی، یک نفر در گوش من می گفت تشنه ام آبم بده. بواقع یک جن از جانب گیاه یا حیوان با بررسی حالت احساسی وی ، بصورت وحی مانند صحبت می کند. انسان تصور می کند گیاه یا حیوان دارد صحبت می کند. گیاه و حیوان که بصورت علمی قادر به تکلم نمی باشند و محال است که بتوانند کلام تکلم نمایند.

 

مثلا درباره موسی درباره اژدها شدن عصای عیسی می توان گفت شاید شعبده بازی بوده که توسط ملائکه و فرشتگان به موسی آموخته شده  که برتر و قویتر از روش های دیگران و شعبده بازان آن زمان بوده است. ید البیضاء احتمالا درست بوده است. در آن زمان مردم چشم سوم داشته اند و چشم سوم آنان باز بوده است. پروردگار و ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که یک دست موسی روشن تر و درخشان تر از حالت معمولی بچشم آید. الله اعلم.

 

محمد نبی

درباره معجزات و وقایع تاریخی منتسب به پیامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می توان گفت

 

درباره اسطوره هایی که ساخته شده است. مثلا داستان ابرهه و عام الفیل، می توان گفت در صحرا طوفان شن شده است. باعث رم شدن فیل ها شده است. همچنین دسته پرندگانی آمده اند و رفته اند که از طوفان شن فرار می کرده اند، بعد چنین داستانی ساخته شده است.

 

یا مثلا درباره شق القمر اینطور نیست که واقعا ماه نصف شده باشد و بهم چسبیده باشد. بلکه بخاطر داشتن چشم سوم و باز بودن چشم سوم، ملائکه و فرشتگان کاری کرده اند که این چنین در نظرشان جلوه گر شود. تازه اگر این مساله و واقعه تاریخی راست باشد. البته همه این ها که می گویم تقریبی است. ممکن است درست باشد ممکن است نباشد. فقط برای تقریب به ذهن شما می گویم. همانطور که گفتم اینها فقط برای تقریب است. نمی دانم، الله اعلم. درباره روندهای و حوادث تاریخی ما هر چه بگوییم فقط فرضیه خواهد بود. قابل اثبات نیست. آنچه واقعا روی میداده می تواند نامشخص مبهم برای همیشه بماند.

 

 

ملائکه غیررسمی می گویند در شق القمر اینطور نمودیم آیا حق نداریم از سحر و مکر در جهت حق استفاده نماییم؟ نشان به آن نشان که ....

 

به داستان هاروت و ماروت اشاره می کنند. هاروت و ماروت دو فرشته الهی بودند که پس از وفات حضرت سلیمان برای از بین بردن جادوی ساحران به مردم سحر می آموختند و ....

 

یونس نبی

 

داستان یونس در سوره صافات آیات 139-148 آمده است:

139) و در حقیقت ، یونس از زمره فرستادگان بود. 

140) آن گاه که به سوی کشتی پُر ، بگریخت. 

141) پس [ یونس سرنشینان کشتی ] قرعه انداخت و خود از بازندگان شد! 

142) [ او را به دریا افکندند ] و عنبرماهی او را بلعید در حالی که او نکوهشگر خویش بود. 

143) و اگر او از زمره تسبیح کنندگان نبود ، 

144) قطعاً تا روزی که برانگیخته می شوند ، در شکم آن [ ماهی ] می ماند. 

145) پس او را در حالی که ناخوش بود به زمین خشکی افکندیم. 

146) و بر بالای [ سَرِ ] او درختی از [ نوع ] کدوبُن رویانیدیم. 

147) و او را به سوی یکصد هزار [ نفر از ساکنان نینوا ] یا بیشتر روانه کردیم. 

148) پس ایمان آوردند و تا چندی برخوردارشان کردیم. 

 

استاد گمنامی در مورد یونس و نهنگ می گوید: این داستان از نظر مفسرین کلاسیک این یک معجزه بود، از نگاه تاویلی بنده (نه صرفا نگاه تفسیری بنده) نهنگ کنایه از رحم زنان است. رحم زن شبیه نهنگ است و یونس هم مجازات شد (به علت فرار ) و فوت کرد. ولی بعدا و سریعا رجعت کرد و بعد باز مامور شد و دید ان منطقه قومش که صد هزار نفر بودند به حرفهای قبلی او ایمان اورده اند. اینكه در متن اشاره به بزرگ شدن درخت انگور یا کدو یا کافور (شجره الیقطین ) میکند به نظر من یک فلش بک و یک صحنه تسریع شده از یک فرایند چند ساله است و اینكه مفسرین میگویند سریعا درختی روییده شد به نظرم صحیح نیست.

در آیه 145 صافات گفته شده است فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ یعنی او را به مکانی انداختیم که نه گیاهبی بود، نه درختی و گفته منظور از عراء ساحل می باشد که خداوند به ماهی وحی کرد که یونس را از شکم خود به سوی زمین خشک بیفکند. سپس به فرمان الهی  درختی سایه افکن بر بالای سر او روییده تا وی از تناول کند و هستی تحلیل رفته اش را بازیابد. در آیه 146 می گوید وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ، و بر بالای [ سَرِ ] او درختی از [ نوع ] کدوبُن رویانیدیم. 

 

در سوره زمر آیه 6 آمده است:

خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُکُمْ في‏ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّي تُصْرَفُونَ

شما را از نفسی واحد آفرید ، سپس جفتش را از آن قرار داد ، و برای شما از دامها هشت قسم پدید آورد. شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی [ دیگر ] در تاریکیهای سه گانه [ : مشیمه و رحم و شکم ] خلق کرد. این است خدا ، پروردگار شما ، فرمانروایی [ و حکومت مطلق ] از آنِ اوست. خدایی جز او نیست ، پس چگونه [ و کجا از حقّ ] برگردانیده می شوید؟

 

در این آیه از ظلمات ثلاث هنگام بودن در شکم مادر نام برده است. راویان از رسول روایت کرده اند که تاریکیهای سه گانه منظور شكم مادر در مرحله اول و در درون ان رحم در مرحله دوم و در مرحله سوم مشیمه مادر که همان قشای دور جنین است. یعنی جنین در یک ظلمت سه لایه بسر میبرد که ان سه لایه کلی انجا به این شكل اعتبار شده و کل شكم مادر یا کل بدن مادر را یک لایه بیرونی فرض کرده ورحم که داخل ان است را لایه دیگر و غشای دور جنین را هم که به ان مشیمه گویند یک لایه دیگر.

 

در سوره انبیاء آیه 87 دعای یونس در شکم نهنگ برای خروج از ظلمات آمده است. ظلمات یک کلمه جمع است به معنی تاریکی ها نه تاریکی. یعنی یک تاریکی چند لایه:

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادي‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّي کُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ

و «ذو النون» را [ یاد کن ] آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم ، تا در [ دل ] تاریکیها ندا درداد که: «معبودی جز تو نیست ، منزّهی تو ، راستی که من از ستمکاران بودم.»

 

مفسرین روایتی نقل میکنند که یونس در ظلمات بود و انهم ظلمات ثلاثه بود. معنی تاویلی و بطنی ان را نمیدانند. حوت یا نهنگ در ان داستان شیرین همان رحم مادر است. رحم زن شبیه نهنگ است. و دعای خروج یونس از ظلمات فوق ظلمات یعنی تاریکی چند لایه باز به همان تاریکی سه لایه بر میگردد که در شكم مادر است. حتی در بین مفسرین اهل سنت مشهور در روایاتشان است که دعای یونس برای خروج از ظلمات ثلاث است. یعنی تاریکیهای سه گانه. مثلا در مرجع [1] یک مفسر نوشته است: حوت يونس... التسبيح نجّا نبي الله من الظلمات الثلاث.


ملائکه غیررسمی، این تاویل را تقریبا تایید می کنند.

 

معجزات ائمه اطهار

ملائکه می فرمایند بیشتر آنان غلو و مبالغه و فریب در جهت جذب مردم به آنان که در گمنامی بسر می بردند بوده است. والسلام علی من اتبع الهدی. تعدادی غلو و مبالغه توسط دشمنانشان، برای ایجاد حیرت در میان مردم، دفع عقل از آنان، کم رنگ نمودن عوامل جذب مردم به آنها به دروغ بوده است.

 

مرحوم شیخ حرّ عاملى و راوندى و دیگران بزرگان آورده اند:

پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یكى از فرزندانش به نام عبداللّه كه بزرگ ترین فرزند حضرت بود، ادّعاى امامت كرد.

امام موسى كاظم علیه السلام دستور داد، تا مقدار زیادى هیزم وسط حیاط منزلش جمع كنند؛ و سپس شخصى را به دنبال برادرش عبداللّه فرستاد تا او را نزد حضرت احضار نماید.

چون عبداللّه وارد شد، دید كه جمعى از اصحاب و شیعیان سرشناس نیز در آن مجلس حضور دارند.و چون عبداللّه كنار برادر خود امام كاظم علیه السلام نشست، حضرت دستور داد تا هیزمها را آتش بزنند؛ و با سوختن هیزم ها، آتش زیادى تهیه گردید.
تمامى افراد حاضر در مجلس، در حیرت و تعجّب فرو رفته بودند و از یكدیگر مى پرسیدند كه چرا امام موسى كاظم علیه السلام چنین كارى را در آن محلّ و مجلس انجام مى دهد.

آن گاه حضرت از جاى خود برخاست و جلو آمد و در وسط آتش نشست؛ و با افراد حاضر مشغول صحبت و مذاكره گردید.پس از گذشت ساعتى بلند شد و لباس هاى خود را تكان داد و آمد در جایگاه اوّلیه خود نشست و به برادرش عبداللّه فرمود: اگر گمان دارى بر این كه تو بعد از پدرت امام جعفر صادق علیه السلام امام و خلیفه هستى، بلند شو و همانند من در میان آتش بنشین.عبداللّه چون چنان صحنه اى را دید و چنین سخنى را شنید، رنگ چهره اش‍ دگرگون شد و بدون آن كه پاسخى دهد، با ناراحتى برخاست و مجلس را ترك كرد.[2]

 

تصور می کنم امام موسی کاظم، با اصحاب و شیعیان سرشناس خویش چنین قرار گذاشته اند که داستان را این چنین تعریف کنند. ملائکه گفتن این مطالب را توسط من تایید می کنند و گفتن آن را خوب می دانند ولی اصل مطلب را نه تصدیق می کنند نه تکذیب.

ملحقات نسخه 1.1[1]

داستان نوح پیامبر بعنوان اسوه و الگو برای انبیاء ذکر شده است، این داستان هم در تورات و قران هست، در ایشان ذکر گردیده است که ایشان که مدت بسیار طولانی (بر اساس ظاهر قران ۹۵۰ سال) تبلیغ نمود و به ایشان مگر عده قلیلی ایمان نیاوردند (بعنوان نمونه فقط ۷ نفر).

این داستان روایت میزان سختی و دشواری امر هدایت می باشد. ایشان بعنوان الگو صبر و تحمل برای انبیاء معرفی گردیده است. ملکوت بطور غیررسمی اشاره میکنند که این داستان تمثیلی بوده و واقعیت نداشته است.

در روایات متعدد تبعیت از ائمه اهل بیت بعنوان کشتی نجات تعبیر شده است. لذا می توان کشتی نوح را کشتی هدایت دانست.

بعضا احادیثی در وصف ائمه اطهار وجود دارد که بنظر صحه هستند.

مثلا سایه نداشتن: صحت احادیث مربوط به آن محل تردید هست. همانطور که ذکر گردید اعجاز بر امر محال تعلق نمی گیرد لذا لازم ست حتی در صورت صحت احادیث، آن را تشبیه و ذکر امتیازات معنوی ائمه با تشبیه، احتمالا، دانست. این نظر و عقیده را احتمالا می توان به تعدادی از احادیث متشابه دیگر نیز  تعمیم داد.

درباره معجزاتی که از ائمه نقل می گردد صادر شده است، بنده موردی ندیدم که باعث ایمان آوردن کثیری به ائمه اطهار علیهم السلام گردد، شرط عقل آن ست که در پیش کثیری صادر می شده تا باعث ایمان آوردن کثیری گردد، عمدتا توسط اصحاب نزدیک خود ائمه نقل قول گردیده است، دقت نمایید، چون امری قراردادی بوده ست. البته نشانه هایی توسط عالم غیب برای کافران که مطمئن هستند تغییر موضع نمی دهند نیز ارسال می گردد با هدف آشکار گردیدن عناد آن و سخت تر گردیدن عذابشان، چون شق القمر!

مراجع

[1245] http://www.alsabahpress.com/entertainment/2013-07-23/11861/

[2] چهل داستان و چهل حدیث از امام موسى كاظم (ع(، به نقل از اثبات الهداة ج 3، ص 196، بحارالا نوار ج 48، ص 67، ح 69.


 

 



[1] سال 2023