اشکالات، هفت آسمان

 

اما دربارۀ شمار آسمان‌ها و زمین، قرآن گاهی به صراحت (بقره/29- فصلت/12- نوح/15- ملک/30) و گاهی به کنایه (مومنون/17- نباء/13) از آسمان‌های هفتگانه سخن گفته است و در یک مورد نیز ظاهراً از زمین‌های هفتگانه سخن به میان آمده است (طلاق/12).

 

درباره تعداد و ماهیت هفت آسمان میان اندیشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. به طور کلی، برخی معتقدند که عدد هفت در این آیات مجازی است و بنا بر عُرف ادبیات عرب، عدد هفت صرفاً بیان‌کنندۀ کثرت آسمان‌هاست، نه تعداد واقعی آنها[1]. اما بیشتر مفسران با توجه به تاکید فراوان بر هفتگانه بودن آسمان ها و تکرار آن در چندین آیه از قران، عدد هفت را حقیقی دانسته اند و برخی به هر نحوی به دنبال تطبیق سیارات منظومه شمسی  و .... بوده اند.

 

برخی مفسران برآنند که همۀ سیارات، ستارگان و حتی کهکشان‌ها تنها در آسمان اول هستند و شش آسمان دیگر، خارج از دیدگاه بشر قرار گرفته‌اند و بر آسمان اول احاطه دارند ؛ زیرا در قرآن کریم آمده است: وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ» (فصلت/12) و آسمان دنیا (نزدیک‌تر) را با چراغ‌ها آراستیم. این آیه به خوبی نشان می‌دهد همۀ اجرام نورانی مشاهده‌شده در آسمانِ زمین،  در آسمان اول (آسمان دنیا) قرار دارند و در ماوراى آن، شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم[2].

 

این تفسیر از آنجا تقویت می‌شود که براساس برخی از آیات قرآن، ناگزیریم برای پاره‌ای از طبقات آسمان، مفهومی غیرمادی در نظر بگیریم؛ زیرا جایگاه فرشتگان و تدبیر جهان است. همچنین هیچ‌گونه وصفی از شش آسمان دیگر در قرآن به میان نیامده است؛ جز اینکه آنها طباق (بر روی یکدیگر) قرار گرفته‌اند (ملک/3). در تأیید این سخن، ابن ‌بابویه حدیثی را از علی بن ابی‌طالب نقل می‌کند که امام(ع) تنها به مادی‌بودن آسمان اول، اشاره می‌کند و منشأ آن را ماء (آب) و دخان (دود)، معرفی و در تشریح شش آسمان دیگر، تنها به ذکر رنگ آنها اکتفا می‌کند[3].

 

 

در سوره لقمان آیه 27 آمده است:

و اگر آنچه از درخت در زمین است قلم شود و دریا را ( اگر مرکب باشد ) هفت دریای دیگر یاری دهد ( تا کلمات خدا را که آفریده های او هستند بنویسند ) کلمات خدا پایان نپذیرد که خداوند مقتدر غالب و حکیم است ( و فیض قدرت و حکمت او نامتناهی است ) .

 

علامه طباطبایی معتقد است عدد هفت در آیه یاد شده فقط افاده کثرت کلمات الهی می کند[4]. بعید نیست منظور از هفت در مورد آسمان ها نیز مراد کثرت آسمان ها باشد. ملائکه غیررسمی جمله پیشین را دقیقا تایید می کنند.

 

دکتر جعفر نکونام در مقاله ای تحت عنوان معناشناسی توصیفی سماوات در قران[5]  توضیح می دهد مردمان گذشته وقتی با چشم غیر مسلح به آسمان می نگریستند، هفت جرم سماوی را می یافتند که حرکت می کنند و طلوع و غروب دارند؛ بر خلاف دیگر اجرام که ثابت اند. این اجرام به ترتیب عبارت اند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل. آنان چنین می اندیشیدند که هر یک در یک طبقه ای حرکت می کند. آنان زمین را نیز در قیاس با آسمان، به هفت اقلیم تقسیم کرده و هر اقلیم را به ازای هریک از اجرام هفتگانه قرار داده بودند. پیشنهاد می کنم مقاله مذکور را بخوانید.

 

در تورات از آفرینش آسمان در روز دوم آفرینش سخن گفته است. واژه عبری آسمان شَمائیم است. واژه شمائیم در زبان عربی اسم مذکری است که همواره بصورت تثنیه بکار می رود. بنابراین ترجمه صحیح آن "دو آسمان" است. از این رو، علمای یهود همواره آسمان را به دو قسمت جسمانی (هیولایی) و روحانی تقسیم کرده اند. بشر آسمان جسمانی را مشاهده می‌کند که ستارگان و خورشید در آن قرار دارند (پیدایش، 1: 14-7)، پرندگان در آنجا پرواز می‌کنند (پیدایش، 1: 20) و باران از آن نازل می‌شود (پیدایش، 8: 2). اما آسمان روحانی موضعی خارج از این دنیا است و جایگاه خداوند و فرشتگان است (پیدایش، 22: 11) و مشیّت و تقدیر الهی از آنجا رقم می‌خورد (خروج، 20: 22)[6].

 

برخی برآنند که یهودیان دیدگاه‌های کیهان‌شناختی بابلیان را دربارۀ تقسیم هفتگانه عالم آسمانی پذیرفته‌اند و این اندیشه مستخرج از تورات نیست[7][8].

 

همانطور که در گذشته هم اشاره شد، معتقدم برای توصیف ملکوت و همچنین عالم مٌثٌل ارواح که درجات در آن مشخص است، برای تقریب به ذهن بشر از لفظ آسمان استفاده شده است. معتقدم در عالم مٌثٌل  ارواح یا آسمان روحانی، طبقاتی وجود دارد که درجات ارواح هر کدام در طبقه ای از آن قرار دارد.

 

در تفسیر نمونه آمده است: كلمه «سماء» (آسمان) در بسيارى از آيات قرآن به معنى همين آسمان مادى است در حالى كه در بعضى ديگر از آيات قطعا به معنى آسمان معنوى و مقام بالا است؛ لذا آسمان هم در مفهوم مادى آن استعمال می شود و هم در مفهوم معنوى آن. در روایات آمده است که شیاطین از صعود به آسمان ها به هنگام تولد عیسی تا حدی ممنوع شدند و پس از تولد پیامبر بطور کامل ممنوع گشتند. منظور از آسمان در این جا، آسمان معنوی می باشد.

 

در سوره طلاق آیه 12 آمده است:

اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلي‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً

خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. فرمان [ خدا ] در میان آنها فرود می آید ، تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست ، و به راستی دانش وی هر چیزی را در بر گرفته است.

 

در این آیه از قران، به صورت تلویحی از وجود هفت زمین سخن به میان آمده است. مفسران مسلمان در خصوصی همانندی که در آیه اشاره شده است اختلاف نظر دارند. علامه طباطبایی همانندی زمین با اسمان را در این آیه منظور در تعداد دانسته اند. پاره ای دیگر گفته اند، واژه ارض در قران به صورت جمع بکار نرفته است، در نتیجه، دلالت قطعی بر تعدد زمین ها وجود ندارد. تفاسیر دیگری هم بیان شده است که می توان برای توضیح آنها مرجع [8] را مشاهده کنید. همانطور که در مقالات پیشین اشاره شد، قران بر اساس باورهای علمی مردم قدیم سروده شده است و احتمالا این مورد نیز جزء باورهای مردم قدیم بوده است.

 

همچنین به طریق مشابه، هفت اسم برای زمین نیز در کتاب مقدس به کار رفته است؛ بنابراین، اگرچه در کتاب مقدس سخنی به صراحت از وجود «هفت آسمان» یا «هفت زمین» به میان نیامده است، علمای یهود آن را نیز مانند آسمان، هفت طبقه دانسته‌اند[9].

 

مراجع

[1] طنطاوی جوهری، (بی‌تا)، الجواهر فی تفسیر القرآن، قم، دارالفکر،  1/ 46

[2] مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، (1374ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامی، 1/165-168

[3] ابن بابویه، محمد بن على، (1378ق)‏، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام‏، تهران، نشر جهان، 1/ 241

[4]  طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 16، ص 232

[5] http://nekoonam.parsiblog.com/author/%CC%DA%DD%D1+%E4%DF%E6%E4%C7%E3?P=22

[6] هاکس، جیمز، (1377ش)، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 62-63

[7] ماسون، دنیز، (1385)، قرآن و کتاب مقدس درون مایه‌های مشترک، ترجمۀ فاطمه سادات تهامی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهرودی

[8] http://coth.ui.ac.ir/article_21670.html

[9] کهن، راب اِ، (1350ش)، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمۀ امیرفریدون گرگانی، تهران، چاپخانه زیبا، 65-66