برخي آيات قرآن به تمثّل فرشته به شكل انسان اشاره دارد؛ ظهور فرشتگان بر حضرت ابراهيم عليه السلام و بشارت وي به ولادت اسحاق و يعقوب عليه السلام (هود: 69) و نيز نزول و بروز فرشتگان به شكل جوانان زيبا بر حضرت لوط عليه السلام (هود: 78؛ حجر: 68) مراجعه كنندگان به حضرت داود عليه السلام براي رفع خصومت (ص: 21) و تمثّل فرشته بر حضرت مريم (مريم: 17) ازجملة اين آيات اند. تمثّل جبرئيل به شكل دحيه كلبي بر حضرت پيامبر صل الله عليه و آله را نيز مي توان از اين قسم به حساب آورد؛ چنان كه آن حضرت فرمود: وَأحْيَاناً يَتمثّل لِيَ الْمَلَكُ رَجُلًا فَيُكَلّمُنِي فَأعِي مَا يَقُولُ (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج 1، ص 41؛ مجلسي، 1376، ج 18، ص 260، ح 12)؛ و گاه فرشته به صورت مردي برايم تمثّل مي يابد و با من سخن مي گويد و من آنچه مي گويد حفظ مي كنم.
با توجه به محسوس نبودن فرشتگان، چگونگي تمثّل و مشاهدة آنان توسط انسان جاي پرسش دارد. از ميان آياتي كه دربارة تمثّل فرشته است، تنها آيه اي كه به تمثّل فرشته در شكل انسان تصريح دارد، آية هفدهم سورة مباركة مريم است:
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا
و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت. پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به [ شکل ] بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
علامه طباطبایی با فرض قبول تجرد براي فرشتگان اذعان مي دارد كه آنان صورت و شكل جسماني ندارند و اگر در روايات براي فرشته صورت جسماني بيان شده از باب تمثّل است و مقصود اين است كه اگر فرشته تمثّل پيدا كند و اوصافش با طراحي نشان داده شود، بدين شكل ظاهر مي شود، وگرنه فرشته صورت و شكل جسماني ندارد[1][2]
علامه طباطبایی دگرگونی فرشته به شکل انسان را در اصطلاح فسلفی کون و فساد و نوعی انقلاب ماهیت می داند و انقلاب ماهیتی ملکوتی به ماهیت انسانی از نظر عقل محال می داند و آن را متناقض می داند. خداوند امر محال انجام نمی دهد، در آیه 9 سوره انعام آمده است:
وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ
و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم ، حتماً وی را [ به صورت ] مردی در می آوردیم ، و امر را هم چنان بر آنان مشتبه می ساختیم.
علامه طباطبایی انقلاب ماهیت را محال می داند و تغییر شکل فرشته به شکل انسان را بطور تمثل به صورت انسان دانسته است. با این بیان بر اساس آیه، اگر قرار باشد فرشته نازل شود به ناچار بايد به صورت مردي ظاهر گردد و اين تغيير شكل به طور انقلاب ماهيت ملكوتي به ماهيت بشري ـ كه امري محال است ـ نخواهد بود، بلكه به طور تمثّل به صورتِ انساني خواهد بود[3].
علامه طباطبایی تمثل فرشته به شکل انسان را این می داند که فرشته در بینایی (حس و ادراک) طرف مقابل به صورت انسان محسوس شود[4].
تمثّل در لغت مصدر باب تفعّل ریشه مثل به معنای شکل و صورت یافتن است[5]. ممثل به چیزی اطلاق می شود که به شکل دیگری در آمده باشد. با توجه به این معانی مرجع [2]، تمثل فرشته به شکل انسان در لغت، را به معنای متصور شدن و صورت گرفتن فرشته به شکل و صورت انسان می داند، به گونه ای که فرد مقابل آن را انسان می بیند.
در آیات 69 و 70 سوره هود آمده است:
69) وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْري قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ
69) و به راستی ، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند ، سلام گفتند ، پاسخ داد: «سلام». و دیری نپایید که گوساله ای بریان آورد.
70) فَلَمَّا رَأي أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلي قَوْمِ لُوطٍ
70) و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی شود ، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت. گفتند: مترس ، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم.
در آیه 77 سوره هود آمده است:
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند ، به [ آمدنِ ] آنان ناراحت ، و دستش از حمایت ایشان کوتاه شد و گفت: «امروز ، روزی سخت است.
همانطور که علامه طباطبایی هم تصریح کرد، ملائکه و همچنین اجنه و نیز پروردگار ظهور جسمانی نمی توانند داشته باشند. بعضی آیات قران تمثّل ذکر شده است. تمثّل منظور همان ظهور روحانی و دیدن توسط چشم سوم یا آجنا می باشد.
چاکرای ششم، چشم سوم یا آجنا نام دارد. این چشم نام های زیادی از جمله تیسرتیل، معرفت دل، چشم بصیرت دارد و محل آن در پیشانی است. از طریق آجنا می توان با جهان ماورایی و فراتر از بعد زمان و مکان ارتباط برقرار کرد. این چشم شبیه یک لوبیا در بین دو ابروست و سیگنال های انرژی را دریافت میکند[6].
بعضی دیگر همچون داستان ابراهیم و لوط اگر دقت شود از تعبیر رسل و رسول استفاده شده است. تصور می کنم در این حالت منظور انسان هایی است که حاوی پیام ملائکه بوده اند. ملائکه غیررسمی جمله پیشین را تایید می کنند. منظور از این موارد در قران، تاثیرگذاری ملائکه بر روح انسان ها می باشد، بگونه ای که همان سخنان و پیام ملائکه را بر زبان می رانند.
نکته بسیار مهمی وجود دارد، در هنگام تمثل و مشاهده موجودات غیبی همچون ملائکه توسط انسان، خود انسان، اندیشه و باورهایش هم موثر است و نقش دارد. در سوره فاطر آیه یک آمده است:
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ
سپاس خدای را که پدیدآورنده آسمان و زمین است [ و ] فرشتگان را که دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پیام آورنده قرار داده است. در آفرینش ، هر چه بخواهد می افزاید ، زیرا خدا بر هر چیزی تواناست.
تفسیر نمونه، یک منظور محتمل بر بالهای فرشتگان را، قدرت جولان و توانایی بر فعالیت فرشتگان دانسته که بعضی از آنها نسبت به بعضی برتر و دارای توانایی بیشترند.
اگر فردی باور و انتظار داشته باشد که ملائکه بالدار هستند. ملائکه را به همان صورت می بیند. در داستان معراج از قول پیامبر (ص) نقل شده است:
من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر بُراق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم[7].
برای بُراق، اوصاف متفاوتی ذکر کرده اند. بنابر بیشتر روایات وی را از چهارپایان بهشت و بسیار تندرو دانسته اند. همچنین در نزدیک ران هایش دو بال دارد[8]. مخالفان اسلام، این روایت را دستاویزی برای مسخره کردن پیامبر قرار داده اند. می گویند چطور ممکن است پیامبر اسلام با یک چهارپا که دارای دوبال است به آسمان ها برود، در حالیکه آنجا هوا نیست و امکان بال زدن و پرواز کردن وجود ندارد؟ پاسخ همان است که گفته شد، پیامبر اسلام بر اساس باورها و اندیشه هایش بُراق را دیده است.
در وحی هم همینطور است. زمانی از ملائکه سوال کردم آیا ممکن است به زبان چینی که من هیچ درباره آن نمی دانم به بنده وحی نمایید؟ گفتند غیر ممکن است. بطور کلی هم در وحی هم در دیدن، خود شخص هم دخیل است. مکانیزم دقیق آن برایم نامشخص است.
ابتدا ملائکه از جانب پروردگار و سپس پروردگار می فرمایند:
ما همگی موظف هستیم فراتر از جولانگاه اندیشه آدم ها عمل ننماییم. ما در محدوده توقع و انتظار فکری آدم ها در هر زمان تبیین می نماییم. سقف عمل ما حداکثر توقع و انتظار شماست مگر در موارد نادر. دقت کنید! این، آن است که بعنوان اقناعی عمل کردن ما در گذشته توسط مجید ذکر شده است. تمام.
ملائکه از جانب پروردگار درباره تمثل می فرمایند:
تجلی و ظهور یکی از ماست در عالم شهود و امکان. اما مطابق با توقع و انتظار شخص در محدوده خیال وی.
[1] طباطبايي، 1397ق، الميزان في تفسير القرآن، ج 17، ص12-13
[2] http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/128
[3] طباطبايي، 1397ق، الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص23
[4] طباطبايي، 1397ق، الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص35؛ ج 17، ص13
[5] راغب اصفهانی، 1416ق، ص759؛ فیومی، 1414ق، ج2، ص563؛ ابن منظور، 1414ق، ج11، ص612
[6] https://fa.wikipedia.org/wiki/آجنا
[7] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج13، ص5 و 19
[8] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%82