احادیث(2)

در بخش دوم مقاله احادیث، به ذکر چندین نکته در زمینه احادیث و حدیث شناسی می پردازیم.

 

نکته اول: در نهج البلاغه نام 78، سخن چین به عنوان بدترین مردم معرفی شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند بدترین مردم در روز قیامت کسانی هستند که (در این دنیا) از ترس شرشان مورد اکرام و احترام قرار می گیرند[1]. پیامبر (ص) فرموده اند: بدترین مردان کسی است که زود به خشم آید و دیر خشنود شود. یا پیامبر (ص: بدترین مردم کسانی هستند که در کار خرید و فروش انسانند و ... [2]

 

آیا این روایات در تعارض هستند؟ همه این روایات فقط می خواهد بگوید این صفات رذیله بسیار بد است. استاد گمنامی می گفت در روایات مثلا ستون دین صلاه شناخته شده است. صلاه به معنی دعا و خواندن خداست و نماز یکی از مصادیق شکلی آن است. اما باز در متون روایی می توان چند ده ستون دیگر هم پیدا کرد. نشان میدهد اینجا دارد تاکید می کند که مثلا این چند ده ستون اهمیت دارد و بواقع تاکید به اهمیت آنها می کند.

 

یا درباره میزان ثواب و عقابی که برای اعمال خوب علی الخصوص مستحبات گفته اند. یا عقوبت هایی که برای گناهان گفته اند. این ها از روی حسابرسی و حسابرسانه گفته نشده است. هدف ترغیب و ترساندن بوده است. بسیاری وقت ها برای اعمال مستحب ثواب بسیار بالاتری از واجبات گفته اند. دلیل آن بی توجهی به واجبات نبوده است. دلیل این بوده است که مخاطب حدیث به واجبات عمل می کرده است. می خواسته اند انگیزه قوی در وی برای عمل به آن مستحب هم ایجاد نمایند. وگرنه قطعا واجبات در سطح بالاتری نسبت به مستحبات می باشند.

 

اگر اشتباه نکنم، مستحب و مکروه اصطلاحاتی هستند که بعدا در فقه اسلام تعریف گردیده است. لذا در زمان ائمه، فقط با ذکر پاداش یا عقوبت تشویق و یا تهذیر از اعمال می کرده اند.

 

نکته دوم: عموم شیعیان معتقدند احادیث نقل شده از ائمه اطهار، به دلیل معصوم بودن آنان حجت بوده و مبنای عمل می تواند قرار بگیرد.

 

همانطور که در گذشته ذکر گردید. بنده معتقد به معصوم بودن ائمه اطهار (ع) و رسول (ص) نمی باشم. بنابراین تمامی سخنان ائمه از نظر من حجت محسوب نمی گردد. همچنین همانطور که در گذشته ذکر گردید، معتقدم قران دارای اشتباهات علمی می باشد. بنابراین احادیث نقل شده از ائمه و رسول نیز می تواند دارای اشتباهات علمی باشد.

 

در بحار الانوار یک جلد، یا یک فصل آن به مبحث نجوم اختصاص دارد. این فصل پر از احادیثی است که تطبیق بر هیات بطلمیوسی می کند. این نشان می دهد که احادیث نیز ممکن است دارای اشتباهات علمی باشد.

 

درباره انتساب کتاب طب الرضا به امام رضا شک و تردید وجود دارد. سایت اسلام کوئیست[3] می گوید با توجه به این‌که به رساله‌ای با نام «رساله ذهبیّه» یا «طبّ الرضا» در مصادر کهن شیعی اشاره شده است، احتمال صدور رساله‌ای این‌گونه از امام رضا(ع) منتفی نیست؛ ولی انتساب نسخه‌های موجود کتاب «الرسالة الذهبیّه» به امام رضا(ع) ثابت نیست و نمی‌توان با آن به عنوان «سنّت» روبه‌رو شد و بدان عمل کرد؛ زیرا افزون بر تضعیف راوی اوّل، افتادگی در اسناد نیز دارد و ممکن است به تحریف یا تصحیف دچار شده باشد.

 

در صورتی که صحت انتساب این کتاب را به امام رضا (ع) بپذیریم. امام رضا (ع) خود در این کتاب می فرماید: من در این‌باره تجربیاتی دارم که درستی آن‌را با آزمایش، گذشت زمان و بهره‌مندی از دانش گذشتگان دریافته‌ام که عُذری برای ندانستن و وانهادن این تجربیات وجود ندارد. آن مطالب را همراه برخی دیگر از نکته‌های مربوط به آن - که آگاهی از آن مورد نیاز است - مکتوب خواهم کرد.

 

ائمه از عقول زمان خویش بوده اند. اهل مطالعه و اندیشه بوده اند. احتمال دارد امام رضا (ع) درباره علم طب و خواص خوراکی ها مطالعه کرده اند و رساله ای نگاشته باشند. اما این رساله سخنان مطابق با علم آن روز امام رضا می باشد. ممکن است بعضی از مطالب این رساله از نظر علم امروز غلط باشد یا اعتبار خود را از دست داده باشد.

 

خداوند عادل است. سنت تلاش و کوشش است. خداوند بی دلیل به کسی علم نمی دهد. مهم است بدانید پروردگار و ملائکه به تلاش انسان ها پاداش می دهند و با توجه به تلاش انسان ها آنان را تقریبا شایسته بهره مندی از علم و حکمت می دانند. امامان اندیشمند بوده اند. ممکن است امامی، در طب و خواص خوراکی ها به مطالعه پرداخته باشد. بر اساس علم آن زمان به یافته هایی دست یافته باشد. اما با توجه به میزان تلاش و کوششی که در این زمینه انجام داده اند ممکن است از الهاماتی هم بهره مند شده باشند اما متناسب با علم آن روز و علم آن موقع امام.

 

بنده روشنفکر هستم، بعضی وقتها در مقالات، نظرات روشنفکرانه خودم را بیان می کنم. ممکن است درست باشد یا غلط. لزوما هم پروردگار و ملائکه هم درباره درست یا غلط بودن آن اظهار نظر نمی کنند.

 

نکته سوم: احادیث دارای رتبه بندی و درجات مختلفی می باشند. بعضی احادیث ائمه، بدین صورت است که می گویند از پدرم شنیدم و پدرم از پدرش ... تا به رسول اکرم برسد. بواقع این احادیث نقل از رسول اسلام می باشد. ملائکه غیر رسمی می گویند ائمه اطهار حق حدیث گفتن داشته اند. اما در مواقعی که می گویند از پدرم ، یا به پیامبر اسلام می رسانند، نشان از تاکید بیشتر بر حدیث و صدق آن دارد.

 

نکته چهارم: تصور می کنم، بعضی وقت ها ائمه بخاطر مصلحت مردم و شیعیان، برای حفظ اسرار، مطلبی را کاملا غیر عقلانی بیان کرده اند. آن را نزد مردم با درجه عقول آن زمان مردم به یادگار گذاشته اند. آن زمان نزد مردم این مطالب غیر عقلانی قابل پذیرش بوده است. این احادیث را به امانت می گذاشته اند، برای وقتی که عقول مردم به درجه ای رسد که دیگر نمی تواند آنها را قبول نماید، تا دنبال دلیل مصلحت سنجی و سر مطلب برود.

 

بگو دروغ مصلحتی بخاطر حفظ اسلام. بگو برای حفظ امنیت خودم، بعضی وقت ها پروردگار اذن و اجازه دروغ گفتن و بعضی وقت ها حتی موظف به دروغ گفتن بنده را می کنند. البته نه در رابطه با دین.

 

بطور مثال پیشنهاد میکنم داستان تولد امام زمان به نقل از حکیمه خاتون را بخوانید. این داستان تمامی پارامترهای یک داستان پردازی خیالی را دارا می باشد. ذکر دقیق جزییات و پرداختن بیش از حد به جزییات و .......، این بدین معنی نیست که حلیمه خاتون دروغگو خائن بوده است. بنده تصور می کنم که وی آدم خوبی بوده است. مصلحت اینطور ایجاب می کرده است که با توجه به سطوح عقول آن روز مردم، امام دوازدهمی متولد شده و غایب ساخته شود. تا زمانی که عقول مردم به سطحی برسد که متوجه شوند این داستان نمی تواند حقیقت داشته باشد.

 

دقت کنید در مصلحت، مصلحت شیعیان و مردم، مهم است نه خود ائمه و پروردگار. یعنی ائمه و پروردگار بخاطر مصلحت خود چنین تصمیمی نگرفته اند. بلکه بخاطر مصلحت شیعیان و مردم به چنین نتیجه ای رسیده اند.

 

نکته پنجم: ائمه اطهار انسان بوده اند. ممکن است در جاهایی، سخنان معمولی و عادی گفته باشند. اما آن سخنان به عنوان حدیث توسط شیعیان نقل قول شده باشند. حق اظهار نظر داشته اند. ما در میان پیامبران و ائمه اطهار، یک گزارش نمی بینیم که گفته باشند "نمی دانیم" یا بر این مطلب علمی نداریم.

 

پروردگارت سخن می گوید:

اما بدانید و آگاه باشید! ما پیامبران و برگزیدگان را موظف کرده بودیم که ضعف نشان ندهند. لازم نبود در همه موارد اظهار نظر کنند. اما چون مورد سوال قرار می گرفتند، موظف به پاسخگویی بودند. تمام. والسلام.

 

پروردگار از طریق جبرییل امین می فرمایند:

بدانید و آگاه باشید! ما جز در موارد بسیار ضروری از دادن داده های جدید به برگزیدگان خودداری می کردیم. اما عموما با بهره گیری از باورهای اندیشمندان آن زمان سعی می کردیم، به اهداف و خواسته های خود نائل شویم. تمام. والسلام.

 

عقل حجت درونی، پیامبران حجت بیرونی هستند. دو بال پرواز هستند. پرواز با یک بال ممکن نیست. هر دو لازم است.

 

پذیرش ظاهر احادیث و آیات بدون تفسیر و تاویل که خلاف عقل است و در ظرف عقل نمی گنجد، هم اشتباه است.

 

من معتقد به اخباری بودن نیستم. به حجیت عقل هم معتقدم.

 

این تبعیت وقتی صادق هست که شما در عصر پیامبر و ائمه زندگی کنی. اصطلاحا از نظر دینی، نعمت ولایت را درک کنی. بتوانی خدمتشان برسی، سوال بپرسی و ....

 

اما الان، روایات و احادیث متناقض بسیار زیاد داریم. اگر  تاریخچه کتابت حدیث را نگاه کنی. کتابت حدیث بیش از  100 سال بعد از پیامبر آغاز شد. احادیث جعلی و ... بسیار زیاد هستند.

 

تفسیر و برداشت از همین احادیث و آیات با عقل صورت می گیرد. خود قران به تاویل و تفسیر آیات و باطن داشتن آیات اشاره کرده است.

 

 

فقهای امروز چه قبول کنند چه قبول نکنند اخباری عمل می کنند. اخبار ولو مخالف عقل باشد را قبول می کنند. بنده اینطور نیستم. شرط اول مباحثه با بنده آن است که فقط مطالبی پذیرفته شود که در ظرف عقل می گنجد. دقت کنید در ظرف عقل بگنجد. محال عقلی در سطح نازل نباشد. نمی گویم عقل آن را تایید کند یا .... . می گویم از نظر ظرف عقل قابلیت پذیرش آن را داشته باشد. وگرنه یا رد است یا مستلزم تفسیر و تاویل.

 

خوانندگان محترم دقت کنند، عقل حجت درونی انسان است. مهمترین راه هدایت انسان ها بوسیله پروردگار و ملائکه بوسیله عقل صورت می گیرد. الهامات در محدوده عقل صورت می گیرد. پیامبران حجت بیرونی بوده اند و ما امروزه به آنان دسترسی نداریم به جز نقل. بعضی از نقل ها چون قران دارای اعتبار و بعضی دیگر چونان احادیث اعتبار پایینی دارند. شخصا در احادیث شیوه کار بنده تکیه بر متواترات است. اخبار واحد ثقه، تنها درباره موارد جزیی، بیان استثنائات و ... قابل استناد و استفاده می باشد نه بیشتر. آنچه اعتبار پایین دارد نباید بوسیله اعتبار بالاتر رد شود. احادیثی که قران آن ها را رد می کند، مردود محسوب می شوند.

 

مسئله مهم دیگر نسخ احادیث هست. چطور ممکن است قران ناسخ و منسوخ داشته باشد. بعضی به سوره توبه بسیاری از آیات قران را منسوخ می دانند. آن وقت احادیث منسوخ ندارد.

آیا امامان حق تبیین احکام در زمانه خود را نداشته اند؟ تببین احکام است در زمانه خود، برای امروز منسوخ شده است.

احادیث در زمینه احکام برده داری داریم. اما آیا به معنای مجوز برده داری در زمان حال می باشد. خیر همه مربوط به زمانه خود بوده اند و اکنون منسوخ محسوب می شوند.

 

بنده به عنوان فردی که دارای ارتباط وحیانی با عالم کشف و شهود می باشم، باید بگویم ناسخ و منسوخ بسیار راحت تر از آنچه فقها و متعصبان تصور می کنند روی می دهد. پروردگار و ملائکه بر مبنای عقل سلیم عمل می نمایند. بسیار سهل تر از آنچه تصور می کنید ناسخ و منسوخ می تواند روی دهد. هر چند در تبیین احکام دین سعی شده است شریعه مشخص شود. شریعه نهر آب است. سعی شده چهارچوب و شریعه مشخص گردد تا ناسخ و منسوخ در محدوده همان شریعه روی دهد.

 

اهل بیت فرموده اند : امر و احادیث صعب  ومستصعب  است مگر برای شیعیان واقعی و مومنان حقیقی.

 

پروردگار می فرمایند:

بدانید و آگاه باشید! ما جستجوگری را دشمن می داریم. از ما درباره علوم نافع برای خود مسئلت نمایید. بدانید ما فضولی را دشمن می داریم. حتی اگر برگزیدگان چون ائمه از ما درباره آنچه بی نیاز می دانستیم شان از دانستن آن، چرت و پرت می گفتیم. تمام. والسلام علیکم.

 

پروردگار غیررسمی می فرمایند محدثان سهو حدیث فراوان فراوان دارند. تمام.

 

 

عقوبت یک گناه توسط پروردگار مشخص می شود. برای همه انسان ها یکسان نیست. در ید بیضاء پروردگار هست. هر کس سوال و بازخواست می شود و سپس میزان عقوبتش مشخص می شود. حال آیا عقوبت هایی که ائمه اطهار برای گناهان گفتند واقعی است؟ خیر. پروردگار غیر رسمی می فرمایند وصفی هستند با تارگت تاثیر بیشتر در مخاطب بهشان اینطور توصیه شده بود. تمام. والسلام.

 

تطور و حرکت یک مسئله بسیار مهمی است که در فهم و غایت و تفسیر و تاویل احادیث مورد استفاده قرار گیرد. انسان ها، عرفا، ناقلان حدیث دارای تطور بوده اند. در زمان ائمه اطهار (ع) وقایع و تطورات تاریخی فراوان صورت گرفته است. ائمه اطهار (ع) همچون 12 ماه سال هر کدام شیوه و روشی داشته اند که با بقیه ایشان از نقطه نظرات متفاوت بوده است. این خود نشان از اهمیت تطور دارد. امروزه سعی می شود در هرمنوتیک این تطورات و تغییرات و تفاوت های تاریخی میان گذشته و اکنون مورد توجه قرار گیرد.

 

آنچه بنده بدان معتقدم فهم حکمت ها، اصول دین می باشد. حکمت ها سخنانی مجمل اما دارای معانی بلند می باشند. احادیث بسیارند اما احادیث حکمت آمیز اندک، گم میان انبوه احادیث هستند. حال آنکه احادیث حکمت آمیز، مشخص کننده چهارچوب، بطن ، معانی هستند. فهم اصول دین آسان نیست. لازم است که همه ادیان بررسی شوند، مشترکات آن ها مشخص و دریافت گردد. فهم بطن و معانی گردد. متاسفانه امروزه احکام بر اساس ظاهر احادیث و روایات صادر می گردند.

 

عدم وجود عسر و حرج در دین، لاضرر و لاضرار فی الاسلام، لا نکلف نفسا الا وسعها، این ها قواعدی است که خود فقها بواسطه آنها بسیاری از احکام خود را تعدیل می نمایند. بعضا سعی می کنند سختش کنند، در حالیکه تشخیص این موارد اول بر عهده مکلف است. تشخیص مکلف در این موارد حتی بر مجتهد و فقیه مقدم است.

 

انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق در دین اصل است. عدم مکر و نیرنگ، فریبکاری، عدم غیبت، تهمت زدن و .... در اخلاق اسلامی اصل است. هر چند عموما

 

وقتی فهم و بطن، حکمت احکام صورت گیرد. وقتی هرمنوتیک، تطور تاریخی در نظر گرفته شود. وقتی عقل سلیم باشد. تابع هوای نفس، شیطان نباشد، تشخیص حق و احکام برای عالم دشوار نخواهد بود.

 

متاسفانه فقها باسم تقوا، ترس از خدا، مبادا حرامی حلال شود، پایه را بر ممنوع کردن و حرام کردن بر مردم می گذارند. در حالیکه این تقوا نیست. این عذاب کردن مردم است. در مقاله آیه مربوط به این را گذاشتم. بعضی وقت ها برای کشتن باطل و زنده کردن قلوب مردم باید جرات و جسارت فراوان داشت. بت ها و تقدس ها را شکاند و تعصب ها را کنار گذاشت. این حق است و خلاف آن باطل.

 

تقوا داشتن پروا است. خوف عاقبت خود را داشتن است. انسان مومن حیا دارد. یعنی چه؟ یعنی همواره نسبت به خدای عز و جل توجه دارد و بر خود مواظبت دارد. یک انسان متقی مواظب اعمال خود است. اگر تریبونی که بواقع محل کسب شهور و زبان بازی محسوب می شود به او دادند، خوف خویش دارد. مواظبت می کند چه بگوید چه نگوید؟ بعضی تصور کرده اند فقط باید بگویند، موظف هستند که بگویند. موظف هستند که هر امر مستحدثه ای آمد سریع حکم آن را بیان کنند مبادا امت اسلام بی حکم بماند! J اینطور نیست! آن گفتن هم عقوبت دارد. نگفتن هم بعضی مواقع عقوبت دارد. فقیهی که به اشتباه حرام نماید هم عقوبت می شود. اتفاقا حرام کردن  که بواقع نوعی عذاب کردن و به زحمت انداختن مردم می تواند باشد عقوبتش شدیدتر است.

 

عالم متقی، اگر نداند، شک داشته باشد، سکوت می کند. برای خود مسئولیت و عقوبت درست نمی کند این حیا است. این پروای الهی داشتن است. تند تند درباره همه موارد اظهار نظر و اظهار فضل نمی کند. با قطعیت  و قاطعیت سخن نمی راند. ولا تقف ما لیس لک به علم. اگر به چیزی علم نداری برای چه اظهار نظر می کنی؟! این ها همه مسئولیت آور است انسان را در قیامت به سبب آن به سبب انتشار آن، به سبب ایجاد مانع و سنگ انداختن، به سبب صدوا عن سبیل الله شدن عقوبت می کنند و اتفاقا اصلا هم در این موارد شوخی وجود ندارد. هر که بامش بیشتر برفش بیشتر. هر که بالاتر رفت، سقوطش راحت تر و شدیدتر می شود. آنقدر که این موارد انسان متقی نسبت به آن شهرت، کسب مقام و قدرت، طلب ثروت، هوای نفس مواظبت دارد و این ها دارای عقوبت است. گناهان انسان های عام عادی، اصطلاحا مردم عادی همچون دروغ های عادی و .... مستوجب عذاب نیست.

 

کسانی که دارای شهور می شوند، شهرت پیدا می کنند. مسئولیتشان به سبب آن شهور افزایش پیدا می کند. دیگر اگر اظهار نظر غلطی کردند می تواند منجر به مانع شدن، صدوا عن سبیل الله شدن، سنگ انداختن در مسیر حق شود. این ها شوخی نیست. آنکس که دارای شهور است اگر اظهار نظر غلطی کرد، اگر به اشتباه از روی هوای نفس سعی در اثبات آن کرد، حتی بعضی که بنظر حق می آید! شاید مثلا سعی در اثبات کلامی وجود فرزند امام حسن عسکری! این عقیده باطلی که نشر پیدا می کند و دیگران به آن پایبند می شوند، گناه همه آن ها بر عهده آن شخص نوشته می شود. روش محاسبه و عقوبت اینطوری است. آقایان خودشان می دانند یا واقعا نمی دانم نمی دانند!

 


 

مراجع

[1] جهاد با نفس، ص 673

[2] http://www.hadithlib.com/rolls/view/2200444/

[3] http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa50679