نقطه قوت قران میزان اعتبار آن به دست نخورده ماندن و عدم وقوع تحریف در آن می باشد. اما احادیث نقل شده در شیعه و سنی دارای چنین نقطه قوتی نمی باشد. درباره اینکه احادیث جعلی زیادی در تاریخ اسلام وجود دارد، بنظرم نیازی به سخن نیست و خود فقها و علمای اسلام به آن معترف هستند.
لازم است بدانید حدود 100 سال بعد از پیامبر کتابت حدیث ممنوع بود. در این زمینه در ویکی فقه[1] آمده است منع کتابت حدیث از زمان خلیفه اول به پیشنهاد عمر انجام شد و تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. ابوبکر بعد از رحلت پیامبر مردم را جمع کرد و گفت: شما از پیامبر احادیثی نقل میکنید که در آنها اختلاف دارید و مردم پس از شما، اختلافشان بیشتر خواهد شد. بنابراین از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سؤال کرد بگویید: کتاب خدا بین ما و شما هست، حلال آن حلال و حرام آن را حرام بدانید.[2]
عمر بن خطاب به شهرها بخش نامه کرد: هرکسی نزد او حدیثی از پیامبر موجود است آن را محو کند[3]. لذا روزی را به عنوان روز حدیث سوزان انتخاب کردند و تمام احادیث را سوزاندند و خودش اولین کسی بود که به این امر مبادرت کرد، همان گونه که در زمان پیامبر روزی را به عنوان روز خمرریزان معرفی کردند و هرکس خمر و شرابی در خانه داشت بیرون ریخت و از بین برد.
بالاخره اندک اندک گفتن حدیث و نقل آن هم ممنوع شد و حتی کسانی که حدیث نقل میکردند بازداشت و مجازات شدند. روزی خلیفه دوم عبدالله بن حذیفه، ابودرداء ، ابوذر ، ابن مسعود و عقبه بن عامر را نزد خود فراخواند و آنان را به دلیل بازداشتن از نقل حدیث زندانی کرد که پس از کشته شدن خلیفه دوم توسط عثمان آزاد شدند.
به رغم منع حدیث، جریانی به نام (قصّاصون) شکل گرفت که بنابر آن علمای یهودی و مسیحی که مسلمان شده بودند اما هنوز تحت تأثیر فرهنگ یهودی و مسیحی خود بودند و اجازه داشتند به قصه گویی بپردازند.
پایگاه اصلی ایشان مسجد بود. به این ترتیب اسطوره های توراتی و یهودی وارد عالم اسلام شد. در رأس این قصاصون دو نفر بودند: یکی کعب بن ماتح (معروف به کعب الاحبار) و دیگری تمیم داری. این دو نفر دو کار عمده انجام دادند: یکی قصه گویی و دیگر تربیت افراد قصه گو؛ کسانی چون ابوهریره، عبدالله بن عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و دیگر شاگردانی بودند که آنان تربیت کردند. این افراد طبق نقل علامه امینی پانصد هزار حدیث و قصه وارد دین کردند، یعنی در دورانی که اسلام در حال پیشروی بود و مسائل مستحدثه وارد دین میشد و مفسران خانه نشین بودند، قصّاصون وارد عرصه شدند و زمام پاسخ گویی به مسائل را به دست گرفتند تا جایی که امروزه برخی دین اسلام را در اصل ساخته و پرداخته اسطوره های یهود میدانند.
جریان منع حدیث تا سال ۹۹ هجری ادامه داشت، ولی جریان قصاصون با جدیت ادامه پیدا کرد تا اینکه در قرن دوم هجری با حادثه ای عجیب مواجه شد؛ تمام آنچه در جریان قصّاصون شکل گرفته بود در قالب قصه ای سندسازی شد و قصه به حدیث تبدیل گردید و سلسله سند را هم به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رساندند. این گونه دو جریان به یک جریان تبدیل شد. در معتبرترین کتب اهل تسنن یعنی صحیح بخاری و مسلم بسیاری از احادیث اسطوره ای از یهود به چشم میآید که کاملاً سندسازی شدهاند و آنها را با عنوان اسرائیلیات میشناسند.
همچنین بعد از آزاد شدن نقل از احادیث پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آن قدر حدیث جعل کردند که دیگر حصر و حدی نداشت، به خصوص که حکومت وقت هم از نقل حدیث و نوشتن آن حمایت میکرد و طبیعی است که در این هنگام احادیث فراوانی وارد بازار حدیث شد که بسیاری از آنها کذب بود. از طرفی دیگر تجارت و خرید و فروش حدیث به مانند امری متداول گردید. برای مثال از دهها روایتی که در کتب اهل سنت آمده یک روایت نقل میشود: یعقوب بن ابراهیم بن سعد حدیث ابوهریره را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره نهی از شستن در آب راکد، هنگامی که نجاست برسد، حفظ بود و آن را در مقابل یک دینار روایت میکرد.[4][5]
اما در بابت احادیث شیعه، یکی از عوامل مؤثر در جعل حدیث، جریان غُلات بود[6]. این جریان از زمان امام چهارم علیه السلام در میان شیعیان آغاز شد و تا پایان عصر ائمه کم و بیش ادامه یافت به طوری که در زمان هر یک از امامان علیهم السلام چند تن به عنوان غالیانِ شاخص شناخته شدند و مورد لعن و نفرین ائمه قرار گرفتند[7][8].
از نظر تاریخ تدوین حدیث، پس از طی مرحله کتابت حدیث، نیاز به پالایش احادیث احساس گردید و لذا افرادی سنی یا شیعه شروع به پالایش و برگزیدن احادیث کردند. کتاب کافی اولین کتاب شیعی از اصول اربعه می باشد که در این جهت توسط محمد بن یعقوب کلینی تالیف گردید. در این کتاب حدود 16000 حدیث از میان احادیث موجود برگزیده و انتخاب گردید.
اصول کافی مهمترین کتاب از کتب اربعه محسوب می شود. اما صحیح بودن روایات همین کتاب نیز محل بحث می باشد. کتاب گزيده كافى ترجمه كتاب «الصحيح من الكافى»، يا «زبدة الكافى» به قلم محمد باقر بهبودى است كه در آن دستهاى از روايات كافى را كه صحيح تشخيص داده برگزيده و پس از ترجمه با نام «گزيده كافى» در شش جلد عرضه كرده است.
در صحیح کافی، نخست با مراجعه به کتب رجال، راویان ضعیف و بد نام را مشخص نموده و روایات آنها را جدا کرده است، سپس با مقایسه متون روایات صحیح السند با مضامین قرآن و سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امامان مذهب، احادیث تقیه آمیز و معارض با قرآن را مورد شناسایی قرار داده و کنار گذاشته است.
وى پس از جدا كردن اينگونه روايات از روايات صحيح الاسناد نهايتاً 4428 روايت را به عنوان صحاح قطعى كافى عرضه كرده است و به اين ترتيب چنانكه گذشت ايشان در استخراج «صحاح» انتخابى خود به سيره متقدمان و متأخران هر دو نظر داشته است. یعنی وی فقط حدود 25% احادیث کتاب اصول کافی را فقط صحیح الاسناد می داند.
البته انتقادات بسیاری به ایشان گرفته شده است، مبنی بر این که این گونه احادیث، با این که ضعیفاند، اما خالی از فایده نیستند و ممکن است طبق تعریف قدما از صحیح، احادیث صحیحی بودهاند که قراین آنها از بین رفته است و ذکر نکردن آنها، اشتباه محض است[9].
علمای شیعه در مرحله پالایش و گزینش احادیث معیارهای مختلفی داشته اند. بطور مثال آنان احادیث نقل شده توسط امامی و شیعیان اثنی عشری را اهمیت بیشتری داده اند و آنها را درست در نظر گرفته اند.
عدهای از عالمان متأخر شیعی همچون شهید ثانی و مامقانی، امامی مذهب بودن را یکی از شرایط لازم راوی جهت صحت حدیث برشمرده، و از آن با تعبیر «ایمان راوی» یاد کردهاند [10]. همچنان که از مقدمۀ کافی برمیآید، کلینی نیز به عنوان یکی از متقدمین به این امر معتقد بوده، و در گزینشِ حدیث، به ضرورت عدالت راوی در عمل و عقیده باور داشته است. وی در مقدمۀ کافی پس از بیان روایتی مبنی بر اینکه «هر که امر امامت ما را از قرآن نفهمد، از فتنهها بیرون نرود»، بلافاصله بر لزوم توجه به ایمان راوی تأکید میکند: کسانی از این فتنهها سالم بیرون میروند که دین خود را با علم و بصیرت از کتاب و سنت نبوی گرفته باشند [11][12].
مصطفی ملکیان در این باره می گوید، اتفاقا مطالبی که رجالیون ما نیز می گفتند به ذهن هیوم هم رسیده بود؛ مثلا رجالیون ما می گویند همه ناقلان و رُوات باید امامی باشند، یعنی شیعه اثناعشری باشند. هیوم می گوید: اگر ما بخواهیم در تاریخ وثوقمان زیاد شود باید نه فقط تعداد روات هر چه کثیرتر باشند، بلکه باید روات هر قدر که امکان دارد متنوع تر باشند، نه یکدست تر!
جالب این است که یکی از اشکالاتی که دیوید هیوم بر همین اساس به معجزه می کرد این بود که می گفت:هیچ دینی نیست الا اینکه معجزه های بنیان گذار آن دین را فقط پیروان خود آن دین نقل کرده اند.آیا تا به حال یک نفر یهودی یکی از معجزات عیسی یا پیامبر ما را نقل کرده است؟ هیوم می گفت این وضعیت از وجود مشکلی حکایت دارد. به نظر هیوم امکان دارد منفعت مشترک در اینجا دخیل باشد. اتفاقا هیوم بر این نکته تاکید میکرد[13].
البته بعضی در تحقیقات خود اعلام کرده اند که علما عملا به این شرط پای بند نبوده اند. مرجع [14] در بررسی ها نتیجه گرفته است علمای شیعه در راه قبول روایت و خبری که از رسول خدا و یا ائمه طاهر به آنها می رسد، الزام نکردند که حتما راوی آن حدیث، باید شیعه مذهب بوده باشد.
اما همین مرجع می گوید، در کتب رجال، برای راوی احادیث، شرایط مختلفی بیان کرده اند. یکی از این شرایط ایمان می باشد که در عرف حدیث شناسان، مقصود از ایمان، آن است که راوی خبر، امامی اثنی بودن راوی ملاک است. در مورد راویانی که در عصر ائمه می زیسته اند، جلوه آن، اعتراف به امامت آن امام بوده است و برای کسانی که بعد از عهد ائمه آمده اند، اثنی عشری بودن راوی ملاک است[15]. گروهی از علمای شیعه، مخالف پذیرش خبر راویان غیر امامی (اهل سنت) هستند. این دیدگاه بیش از پیش، در عصر متاخرین شکل و قوت گرفته است. پس از علامه حلی، فخر الدین حلی هم روایات موثق را معتبر ندانسته است[16].
مرجع [17] نیز با بررسی کتاب رجال نجاشی، نتیجه می گرد که تعداد راویانی که از جهت شرط ایمان و مذهب غیر قابل اعتماد بوده اند حتی به یک درصد هم نمی رسد. وی می گوید در پای بندی به شرط امامی بودن، حتی در میان متقدمان امامیه نیز اتفاق نظر وجود ندارد. وی دلیل این امر را وجود شماری راوی با مذهبی غیر از مذهب امامی در میان راویان احادیث می باشد. البته در کتب رجال در خصوص توثیق آنان، اختلاف نظر وجود دارد اما بسیاری از فقها در عمل، با وجود علم به این شرط، با استناد به روایات چنین افرادی حکم و فتوای خود را صادر نموده اند.
اما همین مرجع می گوید، حدیث شناسان بعضی روایات را صحیح، بعضی را موثق و بعضی را حسن می دانند. در تعریف حدیث "قوی" که برخی از محدثان آن را مترادف موثق و برخی دیگر مستقل دانسته اند.، گفته اند حدیث قوی روایتی است که سلسله سند آن، امامی باشد، اما در خصوص مدح و ذم آنها سخنی به میان نیامده باشد... بهرحال در تعاریف احادیث صحیح، حسن و موثق دقت شود، ملاحظه می گردد که مذهب راوی به عنوان یکی از شرایط قبول حدیث مطرح شده[17].
انتخاب و گزینش احادیث بر مبنای امامی و شیعه بودن راویان آن، یا انتخاب بین چند حدیث متناقض آنکه راوی آن امامی است، بواقع روشی برای متمکن کردن فرقه شیعه و قوی تر کردن عقاید رسمی این فرقه می باشد که توسط محدثان صورت گرفته است. اینکه با این روش جمع آوری فقط شیعه را متمکن کرده اند. در واقعیت تصور نمی کنم بین دروغگو بودن یا نبودن با امامی یا سنی بودن ارتباط مستقیمی وجود داشته باشد. ممکن است فردی با اعتقاد سنی باشد اما راستگو و دارای دقت در نقل احادیث باشد، اما فردی امامی باشد، اما دروغگو باشد.
ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
درباره احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط آنان را بپذیرید که مورد اتفاق فرق اصلی اسلام یعنی شیعه و سنی می باشد. بی معنی است احادیثی از فردی نقل گردد که فقط شیعیان شنیده باشند و سنیان نشنیده باشند. تمام. والسلام.
از زمان پیامبر تفکیک شیعه و سنی وجود نداشته است و همه اصحاب پیامبر (ص) محسوب می شده اند. تصور می کنم احادیثی که مورد اتفاق شیعه و سنی باشند از اعتبار بیشتری برخوردار می باشند. امکان دارد سنی ها احادیث مربوط به فضیلت امیرالمومنین و اهل بیت را نقل نکرده باشند، به همین اندازه امکان دارد که شیعیان به پیامبر احادیثی دروغ در فضیلت امیرالمومنین و اهل بیت و حقانیت وی نسبت داده باشند و غلو کرده باشند.
[1] http://wikifeqh.ir/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB
[2] تذکره الحفاظ، ج۱، ص۳، دارالاحیاء التراث العربی بیروت.
[3] طبقات ابن سعد، ج۱، ص۳، به نقل از اضواء علی السنه المحمدیه، ج۱، ص۲۰۶
[4] شرح سیوط بر سنن نسایی، ج۱، ص۴۹.
[5] کفایه، ج۱، ص۱۵۶
[6] رجوع کنید به معارف، ص298ـ305؛ غلّو.
[7] کشّی، ص290ـ291، 295، 300ـ302، 321، 503، 517ـ520.
[8] http://wiki.ahlolbait.com/%D8%AA%D8%AF%D9%88%DB%8C%D9%86_%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB
[10] شهید ثانی، 113؛ مامقانی، 2/ 25، 26
[11] کلینی، 1/ 7ـ8
[12] http://jsm.journals.iau.ir/article_516923.html
[13] استاد ملکیان،ایمان و تعقل،صفحات 38 تا 43 با تلخیص،سال 82-80
[14] http://hadith.riqh.ac.ir/article_12505_90b1d4d6735ce408b8e6f388fcba84cc.pdf
[15] .دراسات فی علم الدرایة، ص97؛ أصول الحدیث و أحکامه فی علم الدرایة، ص6
[16] ایضاح الفوائد فی شرح اشکاالت القواعد، ج3 ،ص291 و 500؛ ج4 ،ص400 .
[17] http://ensani.ir/file/download/article/20110209111813-%D8%AC%D8%A7%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%20%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%8A%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D9%88%D8%AB%D9%8A%D9%82%D8%A7%D8%AA%20%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%84%D9%8A%20%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%87.pdf